به کانون ورزشی و پرورشی تن و روان خوش آمدید
   KUNG FU TO'A   -   کونگ فو توآ 
قوی شو به برترین نیروها و تواناترین اندیشه ها
 برای رسیدن به معشوق بایستی عاشق بود
آموزش کونگ فو توآ بوسیله استاد مصطفی جلیل زاده

 

You are here شما اینجا هستید: Forum (3)
میهمانِ, گرامی، خوش آمدید!
نامِ کاربری گذرواژه: به‌خاطر داشته باش

گفتگوی همراهان
(1 ، بازدید کننده) (1) میهمان

نامِ بحث: گفتگوی همراهان

باسخ‌به: گفتگوی همراهان 9 سال, 10 ماه قبل، #9864

  • حسین
  • غایب
  • Platinum Boarder
  • گر به خود آیی به خدایی رسی به خودآ
  • تعدادِ ارسال‌ها: 374
  • کارما (امتیازِ ویژه): 0
استادعصار کامنتهای که ویرایش کردم نیستند نگذاشتید بزرگوار

باسخ‌به: گفتگوی همراهان 9 سال, 10 ماه قبل، #9865

  • آريا
  • غایب
  • Platinum Boarder
  • ازاد زندگي كن ، سربلند بمير
  • تعدادِ ارسال‌ها: 512
  • کارما (امتیازِ ویژه): 5
9855پاسخ
پدرام عزيزدرودبر شما. منكه به شما چيزي نگفتم. چقدر شما حساسي . بله نظريه جهانهيا موازي ثابت شده است و حتي با رياضيات راحت تر مي توان آنرا اثبات كرد. خير بنده به جمع كاشفان نپيوسته ام. من نماد شيطانم و ممنوع السوال.
از اينكه حال حقير را پرسيديد ممنونم.پاينده باشيد
گنگ خواب ديده
تشکر کننده گان: anattawa

باسخ‌به: گفتگوی همراهان 9 سال, 10 ماه قبل، #9866

  • آريا
  • غایب
  • Platinum Boarder
  • ازاد زندگي كن ، سربلند بمير
  • تعدادِ ارسال‌ها: 512
  • کارما (امتیازِ ویژه): 5
حسين اقا خلقت شيطان خير است ؟
پس چرا در روز قيامت به جهنم مي رود؟ يعني شما به هر قيمتي حتي با زير پا گذاشتن ايات قران مي خواهيد حرف غلط خود را به كرسي بنشانيد. بنده در اينجا واقعا بايد همان ورد جادويي را بخوانم : هله هله عقابه نارگيله سياهه نميدونم قهوه اي.احسن به اين پاسخ دشمن كش
گنگ خواب ديده
تشکر کننده گان: anattawa

باسخ‌به: گفتگوی همراهان 9 سال, 10 ماه قبل، #9867

  • آريا
  • غایب
  • Platinum Boarder
  • ازاد زندگي كن ، سربلند بمير
  • تعدادِ ارسال‌ها: 512
  • کارما (امتیازِ ویژه): 5
اقاي حسين ، مي شود لطفا ايه اي از قران كه در آن خداي متعال فرمده باشد كه خلقت شيطان خير بوده را بياوريد؟
منكه پيدا نكردم. در عوض ايات زيادي را پيدا كردم مثل اين :
وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ
بنده تازه فهميدم اشكال كار دركجاست.
در اون مدرسه اي كه خلقت شيطان را خيرمي داند بايد ..... گرفت و درس آن معلمي كه چنين اراجيفي را تحويل بچه هاي مردم مي دهد بايد ... كرد.
خواستم از رفقاي شما به اندازه صد صفحه مطلب در رد اين حرفهاي شما بياورم . اما گفتم فردا اناتؤاي عزيز باز يك چيزي به بنده خواهد گفت. حسين جان شما راحت باش. هر چه دل تنگت مي خواهد بگو. زمين زمين خالي است .بتاز عزيزم بتاز.اگر روحاني نبودي يك دقيقه مي توانستي اين حرفها را بزني بعد سالم بماني. اگر يك آدم عادي بگويد خلقت شيطان خيرمحض است چه بلايي سر او مي اورند.پدر بيامرز. خدا شيطان را كه خيرمحض است مي افريند تا مردم را گول بزند و به جهنم ببرد؟ لابد شيطان از سر برادري است كه چنين كاري مي كند. نمي دانم اين حرفهاي شما نتيجه تدريس درس كدام معلم است. اما حقيرتوصيه مي كنم حتما با يكي از مراجع بزرگ در اين باره مشورت كنيد تا دير نشده. مرد مومن اگر شيطان نشانه خيرمطلق است پس چرا از ترس او به خدا پناه مي بريد؟ متاسفانه نرود ميخ آهنين در سنگ. گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من ، آنچه البته به جايي نرسد فرياد است. راحت باش اخوئ . فكر كن اينجا مدرسه خودت است.پس داعشي چندان هم بي ربط نمي گويند.آنها هم محض ثواب و نزديكي به خدا سر مي برند. لابد اين هم خيرمطلق است و صد البته توصيه برادرخيرّ شيطان است.
پناه برخدا. برادران حال نوبت بنده است كه دعايي كنم و شما بلند آمين بگوئيد :
خدايا اين حسين اقاي ما را طول عمر بده و از شيطان كه خيرمطلق است خيري نصيب و عايد واصل ايشان كن. خدا يا زبان آريا را بدوز و او را تبديل به وزغ كن. بلند بگيد آمين
گنگ خواب ديده
تشکر کننده گان: اکبر, anattawa

باسخ‌به: گفتگوی همراهان 9 سال, 10 ماه قبل، #9868

  • آريا
  • غایب
  • Platinum Boarder
  • ازاد زندگي كن ، سربلند بمير
  • تعدادِ ارسال‌ها: 512
  • کارما (امتیازِ ویژه): 5
مطلبي در باره شيطان
از آنجايي كه حسين اقاي عزيز شيطان را خيرمطلق مي داند بنده يك مقداري مطلب از دوستان ايشان جمع كرده و بطور خلاصه عرض م يكنم تا اين شخص خير را بهتر بشناسيم.
اقاي حسين، اين مطلب از يكي هم لباسان خود شماست.از اينترنت جمع شده است. همانجا كه شما آن را منبع مي خوانيد.
اين مطلب يك از هزاران بود كه مي خواستم برايتان بگذارم. اما بگذريم.
شيطان شناسى در قرآن
نويسنده:علي‌محمد قاسمى
مقدّمه
از آن جا كه انسان موجودى است ذاتاً طالب كمال نهايى و سعادت ابدى و هميشه در انديشه شناخت كمال ابدى و نهايى و راه هاى وصول به آن و نيز شناخت موانع نيل به آن و كيفيت برطرف كردن آن هاست و نيز از آن جا كه شيطان را يكى از موانع مهم در راه نيل به كمال نهايى خود مى داند، هميشه سعى دارد تا اين موجود پليد را به خوبى شناخته، راه هاى مبارزه با او را نيز بشناسد و از اين رو، به لحاظ تاريخى، مسأله شيطان و كيفيت خلقت و فلسفه آفرينش او، برنامه هاى او براى اغواى انسان و دام هاى گسترده و ابزار و وسايل اغواگرى اش، مسأله حزب شيطان و كيفيت مبارزه با آن و مسائل ديگرى از اين قبيل همزاد انسان است. هميشه و در هر جا سخن از شيطان بوده، سؤالات متعددى نيز درباره او مطرح مى شده است.

آفرينش شيطان
از آيات متعدد قرآن استفاده مى شود كه ماده اوليه شيطان "آتش" بوده است; مثلا، در آيه اى مى فرمايد: "و اذقلنا للملائكة اسجدوا لادم فسجدوا الاّ ابليس كانَ من الجنّ ففسق عن امر ربّه." (كهف:5)
چنان كه ملاحظه مى شود، اين آيه شريفه، ابليس را از جن مى داند. ابليس اسم خاص همان شيطانى است كه اغواگر حضرت آدم بود و خداى تعالى در قرآن گاهى با عنوان "ابليس" و گاهى با عنوان "شيطان" از او تعبير مى كند.
از سوى ديگر، آياتى خلقت جن را از آتش مى داند: "والجانَّ خلقناه من نار السّموم" (حجر:27); "و خلق الجانّ من مارج من نار" (الرحمن: 15)
خود شيطان هم خلقت خود را از آتش مى داند، آن جا كه خداوند از او سؤال مى كند: چه چيزى مانع سجده كردن تو بر آدم شد، گفت: "انا خيرٌ منه خلقتنى من نار و خلقته من طين." (ص: 76) در جاى ديگر، مى گويد: "ءَاسجدُ لمن خلقت طيناً" (اسراء:61)
اما اين كه منظور از "آتش" همين آتش معمولى است يا آتش ديگرى شبيه اين، از قرآن چيزى به دست نمى آيد.
ممكن است گفته شود: اصل معناى جنّ ستر و پوشش است و از اين رو، به جنين هم "جنين" گفته مى شود; چرا كه در پوشش رحم مادر قرار دارد و مستور است. جنيان را هم به دليل مستور بودنشان "جنّ" گويند.
به بهشت و باغ نيز "جنّت" گويند; چون تحت پوشش شاخه هاى درختان است. بر ديوانگى هم به دليل مستوربودن عقل و شكوفا نبودن آن "جنون" اطلاق مى شود.
پس با توجه به آنچه گفته شد، مى توان گفت: ملائكه هم جن هستند; زيرا مستور از چشمان هستند و به صرف اين كه قرآن مى فرمايد: كان من الجنّ ففسق عن امرِ ربّه (كهف: 50) نمى توان به وسيله آن اثبات كرد كه ابليس از فرشتگان نبوده; چرا كه ممكن است به دليل مستور بودن فرشتگان، بر ابليس هم، كه از آن ها بوده جن اطلاق شده باشد.
اما چنين برداشتى خلاف ظاهر آيه شريفه است. علاوه بر آن، در هيچ آيه اى واژه "جن" بر ملائكه اطلاق نشده است، بلكه جن در قرآن نام طايفه اى از موجودات مكلّف است كه معمولا در برابر "انس" قرار گرفته; مانند: "يا معشر الجنِّ و الانس الَم يأتِكم رسلٌ منكم يقصّون عليكم آياتىوينذرونكم لقاءَ يومكم هذا"(انعام:130);
"و ما خلقتُ الجنَّ و الانس الاّ ليعبدون" (ذاريات: 56);
"و لقد ذرأنا لجهنم كثيراً من الجنِّ و الانس." (اعراف: 179)

بنا به قول بعضى از مفسّران، گاهى هم "جن" در برابر فرشتگان قرار گرفته است; مانند: "و يومَ نحشرهم جميعاً ثم نقولُ للملائكةِ هؤلاءِ ايّاكم كانوا يعبدون قالوا سبحانك انت وليُّنا من دونهم بل كانوا يعبدون الجنِّ." (سبا: 41) از آنچه گفته شد، جواب اين سخن هم كه "شيطان نخست فرشته بود، ولى پس از امتناع از سجده بر آدم و تمرّد از امر الهى از درگاه احديت رانده شد و به اضلال و اغواى خلق پرداخت" نيز روشن مى گردد.

آيا ابليس از فرشتگان بود؟
ممكن است توهّم شود كه ابليس نيز فرشته اى از فرشتگان الهى بوده; زيرا در بعضى از آيات مربوط به سجده فرشتگان بر آدم(عليه السلام) و امتناع ابليس از سجده بر آن حضرت، فرشتگان مستثنى منه و ابليس مستثنى قرار گرفته است. علاوه بر اين، ابليس هم نگفت من از فرشتگان نيستم تا سجده كنم وآنگهى، امام على(عليه السلام)مى فرمايد: "ما كان اللّه سبحانه ليدخل الجنة بشراً بامر اخرج به منها ملكاً"
جواب اين توّهم: اولا، قرآن تصريح دارد كه ابليس از جن است درآن جا كه مى فرمايد: "كان من الجنّ ففسق عن امر ربّه" (كهف: 50)
ثانياً، از آن جا كه ابليس مدت طولانى در بين فرشتگان بود، در زمره آن ها درآمده بود، و اين كه قرآن مى فرمايد: "و اذقلنا للملائكةِ اسجدوا لآدم فسجدوا الاّ ابليس" مى تواند از همين مقوله باشد.
ثالثاً،آفرينش شيطان ازآتش است، اماخلقت فرشتگان از نور.
رابعاً، قرآن تصريح دارد به اين كه فرشتگان نافرمانى خدا نمى كنند: "لا يعصون اللّه ما امرهم" (تحريم: 6); "لا يسبقونه بالقول و هم بامره يعملون" (انبياء:26). اما با وجود اين، به تصريح قرآن، شيطان از فرمان خدا سرپيچى كرد: "ابى واستبكر و كان من الكافرين" (بقره: 34); "كان من الجنّ ففسق عن امر ربّه" (كهف: 50); "فسجدوا الاّ ابليس ابى" (طه: 116); "الاّ ابليس ابى ان يكون مع الساجدين" (حجر: 30); "الاّ ابليس استكبرو كان من الكافرين"(ص:74); "انّ الشيطان كان للرّحمن عصّياً." (مريم: 44)
خامساً، قرآن شيطان را داراى ذريّه مى داند، آن جا كه مى فرمايد: "واذ قلنا للملائكة اسجدوا لآدم فسجدوا الاّ ابليس كان من الجن ففسق عن امر ربّه افتتخذونه و ذرّيّته اولياء من دوني و هم لكم عدوٌ بئس للظالمين بدلا." (كهف: 50) اما چنين چيزى براى فرشتگان ثابت نشده است.
سادساً، قرآن مى فرمايد: ملائكه براى كسانى كه در زمين هستند از درگاه الهى طلب مغفرت و بخشش مى كنند: "و الملائكةُ يسبّحون بحمد ربّهم و يستغفرون لمن فى الارض و بالاسحار هم يستغفرون" (ذاريات: 18) و در جاى ديگر مى فرمايد: "الذين يحملون العرش و من حوله يُسبّحون بحمد ربّهم و يؤمنون به و يستغفرون للّذين آمنوا ربّنا وسعت كلّ شىء و علماً فاغفر للّذين تابوا واتّبعوا سبيلك وقهم عذاب الجحيم." (غافر: 7) ولى در آيات متعددى، شيطان را دشمن آشكار انسان مى داند و انسان را از پى روى او برحذر مى دارد: "و انّ الشيطان للانسان عدوٌ مبينٌ" (يوسف: 5); افتتخذونه و ذرّيّته اولياء من دوني و هم لكم عدّوٌ." (كهف: 50)
حسين عزيز شما كه گفتي افرينش شيطان خير مطلق بوده است؟

آيا انسان در برابر شيطان مجبور است؟
نه تنها انسان با علم حضورى، پى به مختاربودن خود مى برد و نه تنها آيات متعددى از قرآن دلالت بر اختيار انسان مى كنند، بلكه آيات فراوان ديگرى نيز دلالت دارند كه انسان در برابر شيطان مسلوب الاختيار نيست، بلكه شيطان از طريق تزيين (آراستن، زيباجلوه دادن) ، وسوسه ، دعوت ، تسويل (فريفتن) استزلال (لغزاندن) ، افتنان (به فتنه انداختن) اضلال (گمراه كردن) ، ايحاء (القا كردن سخن، وحى كردن، وسوسه كردن) وعده دروغ و مانند آن انسان را به نافرمانى خدا سوق مى دهد و اين همه، از لوازم شيطنت است. بايد توجه داشت كه اگر در بعضى از آيات اشاره به سلطه شيطان بر بعضى افراد شده، اين سلطه تكوينى نيست و از اين رو، شيطان در قيامت، به هنگام رويارويى با پيروان خود مى گويد: "انّ اللّه وعدكم وعدالحقّ و وعدتكم فاخلقتكم و ما كان لى عليكم من سلطان الاّ ان دعوتكم فاستجبتم لي فلاتلوموني ولوموا انفسكم و ما انتم بمصرخيّ انّي كفرت بما اشركتمون من قبل..."(ابراهيم:22)
البته روشن است كه سلطه در آيه شريفه، اطلاق دارد و شامل هر نوع سلطه اى مى شود، چه سلطه بر ابدان باشد و چه سلطه بر افكار و انديشه ها.
دعوت شيطانى و تزيين اعمال و تسويل و وسوسه توسط شيطان ممكن است در انسان ميل و شوق به گناهان ايجاد كند و انسان هم پس از آن به راحتى تن به معصيت و نافرمانى خدا دهد، ولى اين به معناى مسلوب الاختيار كردن انسان نيست ،بلكه او مخيّر است كه دل و فكر خود را جايگاه و سنگر شيطان قرار دهد يا جايگاه ذكرالهى. بسيارند كسانى كه حاضر نيستند، حتى يك لحظه، قلب خود را جايگاه وساوس شيطانى قرار دهند; دل هاى آن ها لبريز از ايمان به خداست و هميشه بر او توكّل دارند و از اين رو، شيطان هم بر آن ها هيچ سلطه اى ندارد: "انّه ليس سلطانه على الّذين آمنوا و على ربّهم يتوكلّون" (نحل: 99) او بر بندگان خدا (كسانى كه واقعاً بنده او هستند) هيچ سيطره اى ندارد، مگر بر پيروان گمراه خود: "انّ عبادي ليس لك عليهم سلطانٌ الاّ من اتّبعك من الغاوين" (حجر:42)

حزب شيطان ( خوب دقـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ت كـــــــــــــــــــــــــــــــن )
از بعضى از آيات استفاده مى شود كه خداى تعالى به انسان هشدار مى دهد كه شيطان دشمن شماست، شما هم او را دشمن تلقّى كنيد و از پى روى او بپرهيزيد كه هدفش جز اغواى شما چيزى نيست و او حزب و گروهش را به راه هاى منحرف دعوت مى كند و اين جز دوزخ را در پى نخواهد داشت: "انّ الشيطان لكم عدوٌ فاتخذوه عدّواً انّما يدعوا حزبه ليكونوا من اصحاب السّعير." (فاطر:6)
اما در اين كه منظور از "حزب شيطان" چيست، قرآن خود توضيح مى دهد; در بعضى از آيات ، پس از معرفى منافقان و تبيين بعضى از برنامه ها و توطئه هاى آن ها ـ مانند طرح دوستى آن ها با غضب شدگان الهى، در مشكلات و گرفتارى ها با مسلمانان نبودن، با سوگند دروغ اعلان وفادارى كردن نسبت به مؤمنان، با سوگند مردم را از راه خدا بازداشتن وعيدهاى مكرر به آن ها دادن ـ مى فرمايد: "استحوذ عليهم الشيطان فانساهم ذكراللّه اولئك حزب الشيطان الا انّ حزب الشيطان هم الخاسرون." (مجادله: 19); شيطان بر آنان استيلا پيدا كرده، ياد خدا را از خاطرشان محو نمود. آنان حزب شيطانند. آگاه باشيد كه حزب شيطان زيان كارانند.
پس در واقع، حزب شيطان دو مشخصه بارز دارند: يكى سلطه شيطان بر آن ها و ديگرى فراموش كردن خدا. دو مشخصه اى كه هر يك از آن ها به تنهايى مى تواند تباه كننده سعادت دنيوى و اخروى انسان باشد و از همين طريق شيطان برنامه هاى خود را اجرا مى كند.
امام على(عليه السلام) مى فرمايد: "الا و انّ الشيطان قد جمع حزبه و استجلب خيله و رجله.." ; آگاه باشيد كه شيطان حزب خود را جمع آورى كردهوسواره ها وپياده هاى(لشكر)خويش رافراخوانده است.
مرحوم علّامه جعفرى در ذيل كلمات گران سنگ مزبور مى گويد: "مسلّم است كه حزبى به نام "حزب شيطان" با علامت مخصوص يا لباس مشخص در هيچ نقطه اى از تاريخ بشرى نمودار نگشته است. ما با هر حزبى كه در تاريخ روبه رو مى شويم، با يكى از صفات جالب، كه مفهوم آرمانى انسانى دارد، خود را مشخص كرده است، مانند حزب عدالت، حزب آزادى، حزب ترقى خواهان و غيره... بنابراين، مقصود از "حزب شيطان" يك حزب رسمى با يك برنامه معيّن و هدف مشخص شيطانى نيست، بلكه بنا به قاعده اصلى:
ناريان مر ناريان را طالبند *** نوريان مر نوريان را جاذبند
منظور گردهمايى و تشكّل افراد و گردهمايى از انسان نماهاست كه هوا و هوس ها و خودكامگى ها... و مقام پرستى و تورم "خود طبيعى" آنان را با يكديگر متشكّل ساخته، همداستان و همرزم و هم پياله نموده است. اين گونه تشكّل، كه اميرالمؤمنين(عليه السلام) آن را "حزب شيطان" مى نامد، از نظر ماهيت و نتيجه، پست تر و وقيح تر از تشكّل حيوانات درنده مى باشد; زيرا درندگان هر اندازه و به هر كيفيتى هم كه متشكّل گردند، نمى توانند به فعاليت هاى وسيع تر و عميق تر از محدوده غرايز معيّن خود بپردازند; مثلا، تشكّل ببرها هرگز نمى تواند تحوّل پليد در گروه ببرها يا ديگر جانداران به وجود بياورد، در صورتى كه حزب شيطان، كه از افراد انسانى تشكيل مى يابد، داراى نيروها و استعدادهايى است كه به وسيله آن ها مى توانند ارزش ها را نابود كنند، تحوّلات قهقرايى ايجاد كنند، اگر موقعيت ايجاب كند راه هايى را كه به پوچى حيات منتهى مى گردد پيش پاى مردم بگسترانند. حزب شيطانى مختصات ديگرى هم دارد; از آن جمله مى تواند از مفاهيم عالى انسانى مانند علم، تكامل، عدالت، وطن، آزادى، سوءاستفاده نموده با تحريك ابعاد آرمان جويى در انسان ها آنان را تا اعماق تباهى براند."
بعضى از آيات هم دلالت دارند كه شيطان لشكريانى دارد كه آن ها را براى اغواى مردم استخدام مى كند: "و جنودُ ابليس اجمعون" (شعرا: 95); "انّه يراكم هو و قبيله من حيث لا ترونهم انّا جعلنا الشياطين اولياء للّذين لا يؤمنون" (اعراف: 27); "واذ قلنا للملائكة اسجدوا لآدم فسجدوا الاّ ابليس كان من الجن ففسق عن امر ربّه افتتخّذونه و ذرّيتّه اولياء من دونى و هم لكم عدوٌ بئس للظالمين بدلا" (كهف:50)
سخنان امام على(عليه السلام) در نهج البلاغه نيز بيانگر اين واقعيت است، آن جا كه مى فرمايد: "آنان در زندگى به شيطان اعتماد كردند; او را تكيه گاه خويش و ملاك كارشان قرار دادند، او هم آنان را دام خود و وسيله اى براى اضلال ديگران قرار داد و سينه هاى آن ها را لانه خود ساخت. در درون آن ها تخم هاى رذالت و پستى گذاشت و جوجه هاى آن را در دامنشان پرورش داد; با چشم آن ها مى بيند و با زبان آن ها سخن مى گويد و به كمك آن ها بر مركب اضلال و گم راهى خود سوار شده، كارهاى زشت و ناپسند را در نظرشان زيبا جلوه داده است. اينان مانند كسى هستند كه عملشان شاهد بر اين است كه با مساعدت شيطان انجام شده و گفتار باطل را او بر زبانشان جارى كرده است."
به هر حال، وقتى دل هايى كه بايد جايگاه ياد و ذكر الهى باشند به لانه شيطان تبديل شوند، خيالات، وسوسه ها، توهّمات، شك و ترديدها، انكار و تكذيب ها و در نهايت توطئه ها شروع مى شوند; كارهايى كه در واقع همگى تخم ريزى ها و يا جوجه هاى شيطانى هستند. آن گاه چنين افرادى خود وسيله اى براى شيطان در جهت صيدكردن و اضلال كردن مى شوند; چشمان آن ها چشمان شيطانى و زبان هايشان زبان هاى شيطانى خواهد بود، به طورى كه همه كلماتشان سخنان شيطان است. آرى، افرادى اين چنينى همان حزب و جمعيت شيطانى و دست ياران او هستند.
اينان كسانى هستند كه قبلا ويژگى هاى انسانى داشتند، اما در اثر پذيرش دعوت شيطان و زير چتر و حزب او درآمدن، از صراط مستقيم الهى منحرف گشته، آن ويژگى هاى انسانى را از دست دادند و خود به يكى از شياطين انسى مبدّل گشتند.


دام ها و برنامه هاى شيطان
پس از آن كه ابليس مأمور سجده بر آدم شد و به سبب كبر و غرورى كه داشت از سجده بر او ابا كرد، به خداى متعال گفت: اگر تا قيامت مرا زنده بگذارى، همه فرزندان او ـ جز عدّه كمى ـ را گم راه كرده و آن ها را از راه طاعت و بندگى تو بدر خواهم برد: "قال ارأيتَك هذا الّذى كرمت علىّ لئن اخّرتن الى يوم القيامة لاحتنكنّ ذرّيّته الاّ قليلا." خداى متعال هم فرمود: برو كه كسانى كه از آن ها پيرو تو باشند، جهنم جزاى آن هاست كه مسلّماً جزايى تمام خواهد بود: "قال اذهب فمن تبعك منهم فانّ جهنّم جزاؤكم جزاءً موفوراً."
در اين جا خداوند به اسباب و وسايل و دام هاى شيطانى براى گم راه كردن مردم اشاره كرده، خطاب به شيطان مى فرمايد: از آن ها هركه را توانستى با صدايت تحريك كن و با سواران و پيادگانت بر آن ها بتاز و با آن ها در اموال و اولاد شركت كن و به ايشان وعده بده. و شيطان جز فريب به آن ها وعده نمى دهد. در حقيقت، تو را بر بندگان من تسلّطى نيست و حمايت گر و وكيلى (همچون) پروردگارت بس است: "واستفزز من استطعت منهم بصوتك و اجلب عليهم بخيلك و رجلك و شاركهم فى الاموال و الاولاد وعدهم و ما يعدهم الشيطان الاّ غروراً انّ عبادي ليس لك عليهم سلطان و كفى بربّك وكيلا." (اسرا: 64ـ65)
به راستى، اگر دقت كنيم، مى بينيم خداى متعال چهار دام و ـ به عبارت ديگر ـ چهار وسيله و برنامه براى شيطان در اضلال و اغواى ديگران برمى شمرد كه هميشه در دنيا به انحاى گوناگون كاربرد فراوانى دارند:
1. "واستفزز من استطعت منهم بصوتك"; هر كه را توانستى با صدايت تحريك كن و وسوسه نما. 2.
"واجلب عليهم بخيلك و رجلك"; با فريادت لشگر سواره و پياده را به جانب آنان روانه كن.
3. "و شاركهم فى الاموال و الاولاد"; و با آنان در اموال و اولاد شريك شو. از جمله برنامه هاى شيطانى احزاب شيطانى در سلطه بر بندگان خدا و اغواى آن ها، رواج مسأله ربا در بين آن ها و سلطه بر منافع اقتصادى آن هاست تا هم اموال و ثروت هاى آن ها را به غارت ببرند و هم آن ها را مطيع خود و در نهايت، منحرف سازند. از سوى ديگر، هجمه فرهنگى به آن ها و شيوع فحشا و منكرات و ايجاد مراكز فساد و ازدياد فرزندان نامشروع و در يك كلمه، از خود بيگانه كردن جوانان، به طورى كه فرهنگ بيگانه را فرهنگ خود بپندارند و به طور كلى، حيوانيت را به جاى انسانيت تلّقى كنند و از فطرت الهى و ويژگى هاى انسانى خود كاملا بيگانه شوند، از جمله برنامه هاى شياطين است كه از طريق مسائل اقتصادى و تهاجم فرهنگى بر ايشان قابل دست رسى است.
4. "و عدهم"; و به آن ها وعده (دروغين) بده و (آن ها را بفريب".
آن ها را با وعده دروغين ـ كه اگر به برنامه هاى ما عمل كنيد، در آينده نه چندان دور به اوج رفاه و آسايش و دموكراسى خواهيد رسيد و اگر عمل نكنيد، هر لحظه از مدينه فاضله فاصله خواهيد گرفت و وعده هاى ديگر ـ اعوان و ياران خود را فريب مى دهند.
اما قرآن در خاتمه هشدار مى دهد تا مبادا بندگان صالح خدا فريب چنين وعده هاى دروغينى را بخورند: "و ما يعدهم الشيطان الاّ غروراً" و شيطان به غير از فريب دادن، به آن ها وعده اى نمى دهد. و باز خطاب به شيطان فرمايد: "انّ عبادي ليس عليهم سلطان"; بر بندگان من (هيچ گونه) سلطه اى نخواهى داشت. "و كفى بربّك وكيلا."
شيطان سرپرست بى ايمان ها ( حسين جان واي واي، سرپرست بي ايمانها )
مسلماً شيطان توان جذب همه افراد را ندارد كه بخواهد از روى جبر آن ها را گمراه نمايد، بلكه اين افراد بى ايمان و دنياطلب و غافل از آخرت هستند كه خود را در اختيار شيطان قرار مى دهند و او را به عنوان ولىّ اتخاذ كرده، اوامرش را امتثال مى نمايند. خداى متعال از سويى مى فرمايد: "انّا جعلنا الشياطين اولياء للذين لا يؤمنون" (اعراف: 27) و درجاى ديگر مى فرمايد: تسلّط شيطان بر كسانى است كه او را به عنوان سرپرست اتخاذ كرده اند: "انّما سلطانه على الّذين يتولّونه و الّذين هم به مشركون" (نحل: 100) و در جايى سلطه او را بر گم راهان مى داند:"انّ عبادي ليس لك عليهم سلطانٌ الاّ من اتّبعك من الغاوين" (حجر:47) و در جاى ديگر، منافقان را تحت سلطه شيطان مى داند: "واستحوذ عليهم الشيطان فأنسيهم ذكراللّه" (مجادله:19)
و از سوى ديگر، براى اين كه مبادا شيطان بر انسان مسلّط گشته، در اعماق دل او نفوذ كند، قرآن كريم بارها او را به عنوان دشمن معرفى كرده (كه بحث آن گذشت) و حتى براى اين كه انسان در دام او گرفتار نيايد به او فرمايد: مبادا از گام هاى شيطانى پى روى كنى: "يا ايُّها الّذين آمنوا لا تتّبعوا خطوات الشيطان" (نور:21) كسانى را هم كه او را به عنوان ولى و سرپرست برگزيده اند در خسران و ضرر مى داند و مى فرمايد: "و من يتخّذ الشيطان و ليّاً من دون اللّه فقد خسر خسراناً مبيناً" (نساء:119) در جاى ديگر، او را بد قرين و همدمى مى داند: "و من يكن الشيطان له قريناً فساء قريناً." (نساء: 38)
پاورقيها:
"فاخرج منها فانّك رجيمٌ و انّ عليك اللعنةُ الى يوم الدين." (حجر: 34ـ35) و نيز ر.ك: اعراف: 13 / اسرا: 62 / ص: 78ـ77
و نيز ر.ك: عنكبوت:3/ ص:34/ دخان:17/ ص: 24 / تغابن: 15/ انفال:28/ بقره: 102/ بقره: 155/ محمد: 31/ كهف:7/ محمد:4/ هود:7/ ملك:2/آل عمران:186/بقره:124/آل عمران:154
نهج البلاغه، خطبه 10، ص 54
الفخر رازى، پيشين، ج 26، ص 121 / ص 122
"و اذقلنا للملائكةِ اسجدوا لادم فسجدوا الاّ ابليس" (بقره: 34) و نيزر.ك:اعراف:11/اسرا:61/كهف:50/طه:116 / حجر: 30/ ص: 73
برگرفته از: محمدحسين طباطبائى، پيشين، ج 11، ص 130 و ج 12، ص 165
"وعدهم و ما يعدهم الشيطان الاّ غروراً." (اسرا: 64) و نيز ر.ك: ابراهيم: 22
نهج البلاغه، ص 53، خطبه 7: "اتخذوا الشيطان لأمرهم ملاكاً و اتخذهم له اشراكاً فباض و فرّخ في صدورهم و دبِّ و درج فى حجورهم فنظر باعينهم و نطق بالسنتهم فركب بهم الزلّل و زيّن لهم الخطل فِعْلَ من قدشركه الشيطانُ فى سلطانهونطق بالباطل على لسانه"
نهج البلاغه، تدوين صبحى صالح، خطبه192 (قاصعه)، ص 287
الفخرالرازى، التفسيرالكبير، ج1،ص213، چاپ دوم،بيروت، داراحياء التراث العربى
نهج البلاغه، تدوين صبحى صالح، خطبه 192 (قاصعه)، بيروت، 1387 ق، ص 287
محمدتقى جعفرى، ترجمه و تفسير نهج البلاغه، تهران، 1358، ج 3، ص 193
در سوره توبه، آيه 24 مى فرمايد: "قل ان كان آباؤكم و ابناؤكم و اخوانكم و ازواجكم و عشيرتكم واموال اقترفتموها و تجارةٌ تخشون كسادها و مساكن ترضونها احبّ اليكم من اللّه و رسولهِ و جهاد فى سبيله فتربّصوا حتى يأتى اللّه بامره والله لا يهدى القوم الفاسقين."
الفخر رازى، پيشين، ج 26، ص 121 / ص 122
و نيز ر.ك: بقره: 168 و 208 / انعام: 112 و 124 / اعراف: 22 / طه: 117 / قصص: 15/ فاطر: 6/ يس: 60 / زخرف: 62 / اسراء:53
ر.ك: يوسف: 5/ كهف: 50/ بقره: 168و208/ انعام: 112و124/ اعراف:22/ طه:117/ قصص:15/ فاطر:6/ يس:60/ زخرف:62/ اسرا:53
"فوسوس اليه الشيطان قال يا آدم هل ادلّك على شجرة الخلد و ملك لايبلى" (طه: 120) و نيز ر.ك: اعراف: 2و200 / ناس: 4و5/ فصلت:36/ يوسف:100
محمدحسين طباطبايى، پيشين، ج 17، ص 124
آياتى كه در آن ها از او با عنوان ابليس يادكرده است: مانند: "و اذقلنا للملائكةِ اسجدوا لادم فسجدوا الاّ ابليس ابى و استكبر و كان من الكافرين" (بقره:34) و نيز ر. ك: حجر: 31ـ32 / اسرا: 61/ كهف: 50 / طه: 116/ ص: 74ـ75. در بعضى موارد نيز با عنوان شيطان از او نام مى برد: مانند: "يا بنى آدم لايفتننّكم الشيطان كما اخرج ابويكم من الجنّة." (اعراف: 27) و نيز ر.ك: بقره: 26 / طه: 120. ضمناً از جمله آياتى كه به خوبى دلالت مى كنند بر اين كه اين شيطان همان ابليس است آيات 61ـ65 اسراء مى باشند.
الّذين ارتدّوا على ادبارهم من بعد ما تبيّن لهم الهدى الشيطان سوّل لهم و املى لهم" (محمد:25)
عبدالله جوادى آملى، تفسير موضوعى، قم، اسراء، ج 6، ص 198، سيره پيامبران در قرآن، با تلخيص
ر.ك: محمود رجبى، انسان شناسى، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى، 1380، ص 155
"انّما سلطانه على الّذين يتولّونه و الّذين هم به مشركون." (نحل:100) و نيز ر.ك: زخرف: 36/ مجادله:19/ اعراف:27
التحقيق در مورد معناى شيطان مى نويسد:"... و القول الجامع ان الشيطان هو المائل عن الحق و صراطه مع كونه متصفاًبالاعوجاج و هذا مفهوم كلى و له حقيقة و ثبوت فى الخارج..." ر. ك: حسن لمصطفوى، التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج6 ، ص68، تهران، 1360
"... و يريدُ الشيطان ان يضلّهم ضلالا بعيداً" (نساء:60) و نيز ر.ك: يس: 62/ نسا: 119/ قصص:15
محمدحسين طباطبائى، الميزان، بيروت، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات 1390 ق، ج 8، ص 381
"فزيّن لهم الشيطان اعمالهم فصدّهم عن السبيل" (نحل: 24) "تاللّه لقد ارسلنا الى اُمم من قبلك فزيّن لهم الشيطان اعمالهم" (نحل: 63) و نيز ر.ك: عنكبوت: 38/ انعام:43/ انفال:48
فازلّهما عنها فاخرجهما ممّا كانافيه" (بقره:36) و نيز ر.ك: آل عمران:155
امام صادق(عليه السلام): "انّ الله عزوجل خلق الملائكة من نور و خلق الجانّ من النار." محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 61، ص 306) امام على(عليه السلام): ".. و جعل في كل سماء ساكنا من الملائكةِ خلقهم معصومين من نور من بحور عذبة و هو بحرالرحمةِ و جعل طعامهم التسبيح و التهليل و التقديس"..." (پيشين، ج 57، ص 92) پيامبر(صلى الله عليه وآله): "خلقت الملائكة من نور و خُلق الجانُ من مارج من نار" (فخررازى،پيشين، ج 2، ص 214)
"يا بنى آدم لايفتننكّم الشيطان كما اخرج ابويكم من الجنة" (اعراف: 27)
ر.ك: مجادله: 14ـ19
محمد معين، فرهنگ معين، واژه "شيطان"
حالاتى مانند پشيمانى، شك و ترديد و عذرخواهى و نيز مدح و ستايش يا مذمّت و سرزنش از بعضى افراد و همه نظام هاى حقوقى، اخلاقى و تربيتى، همه حاكى از وجود اختيار در انسانند.
"... و ما كان لي عليكم من سلطان الاّ ان دعوتكم فاستجبتم لي" (ابراهيم: 22) و نيز ر.ك: لقمان:21
"و كذلك جعلنا لكلّ نبى عدواً شياطين الانس و الجنّ يوحى بعضهم الى بعض زخرف القول غروراً" (انعام:13) ونيزر.ك:انعام:121
"همزات" جمع "همزه" به معناى دفع و تحريك شديد است. در بعضى از تفاسير روايى در معناى همزات آمده است: "هو ما يقع فى قلبك من وسوسة الشياطين" ر.ك: عبدعلى الحويزى، نورالثقلين، قم، دارالكتب العملية، ج 3، ص 552، حديث 113
ابوعلى الفضل طبرسى، مجمع البيان، بيروت، داراحياء التراث العربى، 1379 ق، ج 8، ص 438
منبع:نشريه معرفت ، شماره 62
گنگ خواب ديده
تشکر کننده گان: Assar, اکبر, anattawa

باسخ‌به: گفتگوی همراهان 9 سال, 10 ماه قبل، #9869

  • Assar
  • غایب
  • Administrator
  • تعدادِ ارسال‌ها: 414
  • کارما (امتیازِ ویژه): 27
با درود آریا،

اینجانب به شما یک نمره ۲۱ برای تلاش و کوشش شما میدهم آفرین.برگ سبزی برای درویش
دگر مرد رهي ميان خون بايد رفت
از پاي فتاده سرنگون بايد رفت
تو پاي به ره بنه دگر هيچ مپرس
خود راه بگويدت كه چون بايد رفت
آخرین ویرایش: 9 سال, 10 ماه قبل، نویسنده : Assar.
تشکر کننده گان: آريا , اکبر, anattawa
این صفحه در: 0.54 ثانیه ایجاد شده است