به کانون ورزشی و پرورشی تن و روان خوش آمدید
   KUNG FU TO'A   -   کونگ فو توآ 
قوی شو به برترین نیروها و تواناترین اندیشه ها
 برای رسیدن به معشوق بایستی عاشق بود
آموزش کونگ فو توآ بوسیله استاد مصطفی جلیل زاده

 

You are here شما اینجا هستید: سالن گفتگوی سوال از مصطفی جلیل زاده
میهمانِ, گرامی، خوش آمدید!
نامِ کاربری گذرواژه: به‌خاطر داشته باش

گفتگوی همراهان
(0 ، بازدید کننده) 

نامِ بحث: گفتگوی همراهان

باسخ‌به: گفتگوی همراهان 9 سال, 10 ماه قبل، #10061

  • anattawa
  • غایب
  • Platinum Boarder
  • ازاد اندیش باش به هر قیمتی
  • تعدادِ ارسال‌ها: 409
  • کارما (امتیازِ ویژه): 2
انسان بودن یک حق و یک وظیفه ایجاد میکند
1- توسط دیگران به خاطر شانیت انسان بودنش دوست داشته شود( حق )
2- دیگران را به خاطر شانیت انسانیتش دوست بدارد ( وظیفه )

حسین جان برات ارزوی سلامتی می کنم
امیدوارم امشب برایمان خبر های خوبی بگذاری
تازه کار
تشکر کننده گان: آريا , اکبر, pedram

باسخ‌به: گفتگوی همراهان 9 سال, 10 ماه قبل، #10062

  • آريا
  • غایب
  • Platinum Boarder
  • ازاد زندگي كن ، سربلند بمير
  • تعدادِ ارسال‌ها: 512
  • کارما (امتیازِ ویژه): 5
با درود بر استاد بزرگ جليل زاده عزيزو استاد گرامي جناب عطارو ديگر همراهان نيك انديش
و همچنين پدرام عزيز، درود بر شما
بخش اوِل پاسخ به سؤال همراه پدرام
من پاسخگويي به كامنتها و سؤالالت شما را با يك مطلب شروع مي كنم كه در نظر خودم بسيار مهم بوده و فكر ميكنم عدم وجود آن در زندگي ما يك نقص بزرگ به حساب مي آيد.
اين مطلب مهم « شناخت » است.
ما اگر در رابطه با هر مسئله اي به اندازه كافي در باره آن شناخت داشته باشيم و در برابر آن شناخت بدون هيچ تعصبي سر تسليم فرود بياوريم آنوقت همه چي حل مي شود و ديگر هيچ مشكلي نيست كه در دنيا نتوان آن را با تدبيرحل كرد . ديگر هيچ جنگ و دعوا و مرافعه اي پيش نخواهد آمد. هر چند كه اين يك ارزوي محال است اما روياي شيريني است.
من قبلا و در مباحثي كه در زمينه ذن بود به اين موضوع پرداخته ام. اما متاسفانه نمي دانم چرا اكثر دوستان استقبالي از اين مسائل نمي كنند. در حالي كه اصل مطلب همين است. يك نفرخودش را مي كشد تا بداند كه ايا بين يارومه و استاد اوياما مبارزه اي صورت گرفته است يا خير؟ اما علاقه اي به اين ندارد كه در باره همان سبكي كه كار مي كند اطلاعات لازم را كسب كند و اين باعث تاسف است. اما بنده اين مطاللب را بعنوان يادگار در اينجا مي گذارم شايد به درد يك نفر بخورد. در ان زمان مطمئنا من نيستم اما انديشه من باقي است. همانطور كه ما انديشه يارومه را دنبال مي كنيم.
بله دوست من ، شناخت مهمترين مسئله در زندگي ماست و همه جا هم بكار مي ايد.از شناخت مارك يك كفش كه بدانيم اصل يا بدل است كه زمان خريد كلاه سرما نرود گرفته تا شناخت فلسفي.
شناخت معني خيلي ساده اي دارد و آن دانستن حقيقت است. حقيقت در باره هر چيز، نه آن مطلبي كه ما دوست داريم ان را حقيقت بپنداريم و يا روياي خود را در قالب حقيقت بيان كنيم.
مثلا يك نفرمي شنود كه يارومه گفته شاتلبند قهوه اي با نگاه كردن به مار بايد آن را خشك كند؟
خوب ، در در جه اول اين يك مطلب خام است. مثل يك داده خام آماري، و تا در باره ان تحقيق نشود صحت و سقم آن مشخص نخواهد شد.
پس ما سؤال مي كنيم چه كسي اين صحبت را كرده است؟ مي گويند: يارومه، حال اگر اثبات شود يارومه چنين حرفي زده بنده از وي سوال مي كنم: شما شالبند سرخ هستيد ، پس يك مار را روبروي چشمان ما خشك كنيد.
پدرام گرامي، همراهان عزيز، توجه داشته باشيد، هر پرسشي كه در باره هر چيزي مطرح مي شود يك پاسخ حقيقي بيشتر ندارد. ما بايد دنبال آن پاسخ باشيم.
پس در اينجا مشخص مي شود كه اولين شرط براي يك نفر كه بخواهد در يك بحث علمي شركت كند اين است كه بايد حقيقت طلب باشد. يعني دنبال شناخت واقعي باشد.پس نمي تواند متعصب باشد.زيرا تعصب انسان را كور ميكند و اين موضوع يك مسئله عملي و قابل اثبات است.
توضيح، تعصب يا هر عامل ديگر مثل « عشق » كه باعث كوري ذهن انسان مي شود به اين شكل است كه علاقه يا اعتقاد انسان روي هر مطلبي ايجاد تمركز فكر روي آن موضوع مي كند و تمركز فكر هم باعث مي شود تا تمام حواس شخص روي آن مطلب جمع مي شود و بهمين دليل شخص نمي تواند عيب و ايراد يك مطلب را بفهمد. مثلا شخصي عاشق يك فرد ديگر مي شود، حال بخاطر يك مسئله كه در نظر وي خيلي مهم جلوه مي كند. آن موضوع مي تواند زيبايي خيلي زياد آن شخص باشد. همين عامل باعث مي شود تا فرد عاشق عيب هاي معشوق را نبيند و تشخيص ندهد. اما همينكه وي به آن فرد رسيد و ازدواج صورت گرفت و كاميابي بعمل آمد، تمركز فكر از بين مي رود و عاشق تازه متوجه عيوب معشوق مي شود.و بعد از آن است كه دعواها شروع مي شود.
بيشتر مشكلات عالم اينطوري شكل مي گيرد . درحالي كه اگر ما از شناخت خوبي بهره مند باشيم هرگز دچار اين مسائل نمي شويم.
نقطه ضعف بزرگ همه ما اين است كه وقتي مطلبي را مي دانيم چنان روي آن چنبره مي زنيم كه انگار آن مطلب از ابتداي تولد با ما بوده و ما طوري نسبت به آن تعصب بخرج مي دهيم كه انگار تمام حيثيت ما به آن مطلب وابسته است. بهمين دليل طاقت هيچگونه اعتراض و نقد سازنده را نداريم و در مقابل هر موضوعي چنان واكنش نشان مي دهيم كه انگار اگر آن موضوع را از ما بگيرند تمام حيثيت ما را از ما گرفته اند و شخصيت ما لكه دار شده است.
مثلا اگر شما بحث يك شيعه با يك سني را ديده باشيد حتما مشاهده كرده ايد كه دو طرف چنان از شخصيتهاي مورد قبول خود دفاع مي كنند و بخاطر آن حاضرند آدم بكشند. در حالي كه اين موضوع اشتباه است. در يك بحث علمي داشتن تعصب مثل يك سم قاتل است.

نتيجه : در اين نوشتار مسئله شناخت حقيقي و حق طلبي را مطرح كرديم و رو ياين موضوع تأكيد داشتيم كه بعد از شناخت حق بايد در مقابل آن تسليم شويم. كسي كه حق را بشناسد و در مقابل آن تسليم نشود لجاجتش نشانه حماقت است.
مثلا در همين موضوع افراد مدعي جانشيني و غيره، يك حقيقت وجود دارد و آن اين است كه استاد جليل زاده شاگرد ارشد يارومه در ارائه تكنيكهاي توا بوده و تا به امروز هم هيچكس يك كلمه از جانب يارومه بيان نكرده كه ايشان اعتماد خود نسبت به استاد جليل زاده را از دست داده اند.و وي هعم تا به امرو ز به ارمانهاي استاد و مرادش خيانت نكرده است. پس خود بخود مي شود مورد اعتماد ترين فرد بعد از يارومه، بنابراين نتيجه عقلي اين بحث اين مي شود كه مدرك راهداني افراد زماني ارزش دارد كه به تأئيد يارومه يا شاگردارشدش برسد.اين مطلب مي شود يك شناخت حقيقي و بدون تعصب. حال استاد جليل زاده سر بنده را هم ببرد من از حرف خودم برنمي گردم. ايشان چه بخواهد و چه نخواهد جانشين يارومه است. به همان دليلي كه عرض كردم. وگرنه چرا اينقدر اصرار دارند راه يارومه را بهمان شكل سابق ادامه بدهند؟
ببينيد دوستان و حتي استادان گرامي، اين يك حقيقت است. ما بايد حقيقت را بيان كنيم و حق را بشناسيم و دربرابرآن سر تسليم فرودبياوريم. اگر كسي فكر مي كند من اشتباه مي كنم با دليل بنده را قانع كند.
حال اگر كسي ( امثال سلامي و دهقانيان و بروجني و بالايي و غيره ... ) مي خواهد خودش را به كوچه علي چپ بزند آن امر ديگري است. حتي خود استاد جليل زاده هم نمي تواند منكر اين موضوع بشوند.زيراهمين الان هم عملا دارند نقش جانشين يارومه را ايفا مي كنند.( لبته لازم به توضيح است كه من نمي خواهم مسئله جانشيني را پيش بكشم چون يكبار استاد جليل زاده بدجوري گوش ما را پيچاندند.من فقط اين اصطلاح را بكار بردم. منظورم فقط بيان يك موضوع شناختي بود يعني شناختن يك حق و تسليم بودن در مقابل آن. حال هر كس كه مدعي است حق پرست است در مقابل اين حق سر تسليم فرود بياورد).
بقيه مطلب در كامنت بعدي. چون مي دانم تا همن جاش هم داد همراه آناتوا در آمده است.
گنگ خواب ديده
تشکر کننده گان: اکبر, pedram, anattawa

باسخ‌به: گفتگوی همراهان 9 سال, 10 ماه قبل، #10063

  • آريا
  • غایب
  • Platinum Boarder
  • ازاد زندگي كن ، سربلند بمير
  • تعدادِ ارسال‌ها: 512
  • کارما (امتیازِ ویژه): 5
آناتواي عزيز. درود بر شرفت. بله، انسان بودن يك حقوقي را به گردن ما مي گذارد. چقدر خوب بود اگر همه ابناي آدم انسان بودند. اما متاسفانه اكثريت ما « بشر » هستيم و دائما به دنبال « شرّ » مي گرديم . ان شاء الله اين هموطن ما وهمه بيماران شفا يابند.
گنگ خواب ديده
تشکر کننده گان: Assar, اکبر, anattawa

باسخ‌به: گفتگوی همراهان 9 سال, 10 ماه قبل، #10066

  • آريا
  • غایب
  • Platinum Boarder
  • ازاد زندگي كن ، سربلند بمير
  • تعدادِ ارسال‌ها: 512
  • کارما (امتیازِ ویژه): 5
دنباله پاسخ به همراه پدرام- 2
پدرام عزيز درود بر شما
در دنباله مطالبي كه جهت پاسخگويي به سؤالات شما نگاشته مي شود،بايد عر ض كنم كه در متن اول در باره اهميت شناخت توضيح داديم و همچنين گفتيم كه بعد از شناخت حقيقت چيزي، بايددرمقابل آن شناخت يا حقيقت سر تسليم فرود آورد.
توضيح و خواهش: همراهان عزيز توجه داشته باشيد ، مطالبي كه از قسمت اول آغاز كرده ايم مباحث خيلي مهمي است. چه درخود شناسي وچه در طرح مباحث علمي و بطور خلاصه در تمام جوانب زندگي به كار شما خواهد آمد.لذا بنده حقيراگر وقت مي گذارم و حاصل سالها تحقيق را در اختيار شما قرار مي دهم كمترين خواهشي كه از شما دارم اين است كه آنها را با دقت بخوانيد. ميدانم كه سواد عمومي و تخصصي بسياري از همراهان از من بيشتر و بالاتر است. اما چه اشكالي دارد كه انسان مطالب افرادي را هم كه مثل من از سواد كمتري برخوردارند بخواند. شايد يك چيزي به عقل قاصر بنده رسيده باشد كه به عقل فلان دانشمند جامعه شناس و روان شناس مشهور نرسيده باشد. پس به قول همراه پدرام : نگاه نكن چه كسي مي گويد، ببين چه مي گويد.
اگر انسان به مقوله شناخت توجه ويژه اي داشته باشد حتي در يك بحث علمي هم همه چيز بخوبي و خوشي پيش مي رود وهرگز جدل روي نمي دهد و طرفين بحث در مقابل حقيقت سر تعظيم فرود مي آورند.
اصل مطلب اين است كه انسان زماني كه در بحثي شركت مي كند بايد از موضوع بحث اطلاعات تخصصي داشته باشد. زيرا وقتي بحثي علمي مطرح مي شود به اين معني است كه افرادي كه آن بحث را شروع كرده اند يا به راه انداخته اند درآن زمينه داراي دانش تخصصي هستند و مي خواهند يك نظريه علمي را به چالش بكشند يا اينكه نظريه جديدي را در سطح علمي مطرح كنند.وگرنه اگر هدف ازيك بحث علمي اين مسائل نباشد پس،آن بحث نه تنها هيچ فايده اي نخواهد داشت بلكه ممكن است با ارائه نظريات غلط حتي موجب گمراهي افرادي كه در ان بحث شركت كرده اند هم فراهم بشود .
هر چند به شكل فان و سرگرمي مي توان هر بحثي را به راه انداخت، در اين صورت بايد از همان ابتدا اين مطلب توضيح داده شود كه هدف از اين بحث فقط سرگرمي است و قرار نيست هيچ نتيجه جدي بدست ايد يا اتخاذ شود.
اگر همين الان در اين سايت بحث فيزيك يارياضيات به صورت خاص مطرح شود، بنده اولين كسي هستم كه اعلام عجز و ناتواني خواهم كرد. زيرا هيچ اطلاع تخصصي از اين مسائل ندارم.پس همان شناخت حقيقي به من مي گويد: شما نبايد در اين بحث شركت كني زيرا در حد و حدود شما نيست. بنابراين بنده فقط مي توانم در بحثهايي شركت كنم كه در زمينه تخصصي خودم باشد يا در آن مورد مطالعات زياد و تحقيق و پژوهشهايي درحد تخصص داشته باشم. در غير اين صورت شامل حديث امام علي ( ع‌) مي شوم كه مي فرمايند : انسان نادان حتي اگر نيت خوبي داشته باشد اما دست به عملي بزند كه در مورد آن هيچ اطلاعي ندارد يا اطلاعات درستي ندارد ان كار را به فساد خواهد كشاند.
مثلا الان خيلي از دوستان سؤالات پزشكي مطرح مي كنند و استاد جليل زاده با وقار تمام به پرسشهاي انها جواب مي دهد اما صادقانه اين مطلب را هم گوشزد مي كند كه من در اين باره تخصص ندارم و شما بايد به متخصص مراجعه كنيد. حال سؤال اين است : ايا اين كار از ارزش و احترام استاد كم مي كند يا به آن مي افزايد؟
مسلما به احترام ايشان اضافه مي شود. زيرا كه در كمال صداقت حد و حدود دانش خود را براي سؤال كننده بيان كرده است.
درحالي ايشان هم مي تواند با مراجعه به سايت پزشكاني كه الحمدلله كم هم نيستند در باره همان بيماري اطلاعات دست اولي را دراختيار شخص سؤال كننده قرار دهد.
اما ايشان و يا بنده يا هر كس ديگر كه يك جو صداقت داشته باشد اين كار را نمي كند.زيرا ، بيماري دو نفر هرگز شبيه به هم نيست و اطلاعاتي كه در سايتهاي پزشكان قرار داده شده عمومي است وجاي تشخيص پزشك را نمي گيرد.
اين مطلب كه استاد عصار بيان فرمودند كه مي شود از اينترنت منابعي را جمع كرد و تحقيق كرد بنظر بنده شامل كساني است كه از نظرعلمي در يك مرتبه قرار دارند و مي خواهند بحث علمي را با هم شروع كنند كه هر دو به مباحث پايه آن موضوع آشنايي كامل دارند. وگرنه بنده هم مي توانم در باره هر بحثي كه در اين سايت مطرح مي شود از سايتهايي كه در اين باره مطلب گذاشته اند كپي برداري كرده يا اصلا اقتباس كنم و ان را به هم بحثي هاي خودم ارائه بدهم.
بزرگترين اشكال اين كار در اين است كه من هيچ اطلاعي از نحوه بدست آمدن و يا رسيدن به ان تتيجه ندارم و نمي دانم آن شخصي كه اين نظريات را مطرح كرده چه كسي بوده و دانش تخصص وي چه بوده و خلاصه چگونه مي انديشيده كه به ان نتيجه رسيده است.
براي همين است كه از دوستان خواهش مي كنم از طرح يكسري از مباحث خود داري كنند.( مثل مباحث مذهبي ) زيرا ممكن است براي طراح بحث ان موضوع يك چيز بسيار ساده باشد، چون احتمالا دانش تخصصي در اين باره دارد يا اصلا شغل وي به ان موضوع مرتبط است و يا داراي مطالعات گسترده اي است كه ديگران فاقد آن دانش هستند. در حالي كه راهي وجود دارد كه بدون كمك گرفتن از هيچ منبعي مي توان يك بحث سنگين علمي را هم در اين سايت مطرح كرد و هر كسي را كه علاقمند به ان بحث است نه تنها در ان مشاركت داد، بلكه كاري كرد كه شخص روزبروز در آن زمينه تفكر كرده و حتي مايل شود در ان باره مطالعات گسترده اي انجام دهد.
اين كاري است كه بنده هر روزه انجام ميدهم.زيرا سالها بعنوان مشاور با مردم از هر صنفي و طبقه اي سروكار داشته ام و دارم.
اما اين را هم عرض كنم كه چرا مخالف طرح مسائل مذهبي در اينجا هستم، علتش فقط آن است كه تضميني وجود ندارد كه كسي بخاطر طرح نظريات خود موجب اذيت و.آزارقرار نگيرد . زيرا در زمينه مذهب تعصب بسيار بالاست و الحمدلله هر چند كه وضعيت مملكت ما نسبته به كشورهاي همسايه خيلي بهتر است اما باز هم از قديم گفته اند : سري كه درد نمي كند دستمال نمي بندند.( همين چند ماه پيش بود كه يك شخصي مسيحي در پاكستان حرفي زده بود در رابطه با دين اسلام. از دست وي شكايت شد و او را پليس بازداشت كرد، اما مردم به پاسگاه پليس ريختند و او را از باز داشتگاه خارج كرده و درخيابان سر بريدند) تازه، از اين بحثها هيچ چيزي عايد كسي نخواهد شد.وگرنه اگر به ياد داشته باشيد استاد جليل زاده چند وقت پيش چند سؤال مذهبي طرح كرده اند و متاسفانه پاسخهاي صد در صد غلطي هم دريافت كردند. اما آيا بنده حقي رمي توانم بيايم درست آن پاسخها رابيان كنم؟ خير.زيرا هنوز در اينجا هم كسي حاضر نيست تعصب را كنار بگذارد. بنابراين به جاي ان بهتر است در باره فلسفه كونگ فوتوا و فلسفه تكنيكها و خيلي چيزهاي ديگر بحث كرد كه استادان ما در ان مورد هم تجربه و هم دانش تخصصي دارند.
به نظرخودم اين مطالبي كه الان نگاشته مي شود مي تواند كمك بسيار موثري بر اي همراهان باشد، اما همين الان مي توانم صداي عده اي را بشنوم كه از فرط عصبانيت هر چه كه دلشان مي خواهد بر زبان جاري مي كنند و هر بدو بيراهي كه به فكرشان مي رسد نثار من مي كنند. زيرا كه از نظر انها اين مطالب هيچ ارزشي ندارد. و اين همان مطلبي است كه بنده در بخش سوّم به آن خواهم پرداخت. يعني تصوير ذهني كه ما از خود و ديگران داريم.
ان شاء الله در صورت زنده ماندن ادامه خواهد داشت. پاينده باشيد
گنگ خواب ديده
تشکر کننده گان: Assar, pedram, anattawa

باسخ‌به: گفتگوی همراهان 9 سال, 10 ماه قبل، #10067

  • anattawa
  • غایب
  • Platinum Boarder
  • ازاد اندیش باش به هر قیمتی
  • تعدادِ ارسال‌ها: 409
  • کارما (امتیازِ ویژه): 2
10062اریای عزیز
مثل همیشه زیبا عالی مرسی دست شما درد نکند
تازه کار
تشکر کننده گان: آريا

باسخ‌به: گفتگوی همراهان 9 سال, 10 ماه قبل، #10068

  • anattawa
  • غایب
  • Platinum Boarder
  • ازاد اندیش باش به هر قیمتی
  • تعدادِ ارسال‌ها: 409
  • کارما (امتیازِ ویژه): 2
اریای عزیز تا قبل از این که بخش سوم را بنویسی پرسش پیش می آید
پرسش ایا شما شناخت را با ادراک هم عرض در نظر گرفتی؟
تازه کار
تشکر کننده گان: آريا
این صفحه در: 0.49 ثانیه ایجاد شده است