Body & Mind Training Center

با درود،
دوستان بارها در مورد یارومه که چرا خود را از صحنه خود را کنار کشید صحبت شده آنکه ایشان باید جانشینی برای خود تعیین میکرده یک سوال بیمورد است چرا برای اینکه کونگ فو توا خلافت نیست، یک زارع بذر را میپاچد و میرود، سپس آبیاری میکند جوانه که زد مطمئن میشود که در جوانی افت نزند از همان ابتدا میداند که کدام بذر میتواند بارور شود و کدام سبز میماند، هردو هستند ولی آنکه بارور شده میوه میدهد، میوه مصرفی است، اما دیگر بذری هم هست که بارور شده و که فقط گل میدهد (به ندرت چنین بذری است) و گرده افشانی میکند.

اگر من نوعی بگویم که یارومه الگوی من است دروغ گفته ام اما اگربپرسند چرا اینگونه فکر میکنی میگویم یارومه آنچه را که در فکر داشتم به سادگی و روشنی برایمان گفت حرف های من را (یارومه) آیندگان درک میکنند امروز ما آیندگانم و برای آیندگان میگویم.

یادمان باشد که یارومه گفتند من در تنهایی، تن هایم.

کارما بیداری استدادهای خفته یکدیگر است همین.

درد دلي با استادان گرامي -2
بله عزيزان ، يارومه از صحنه خارج شد، اما بعدش شما چكار كرديد؟ (از اينكه بي پرده سخن مي گويم حقير را ببخيشد ).
چرا دنبال پير و مراد خود نرفتيد؟
اگر حقيقتا كسي ادعاي اين دارد كه يارومه را راهبرخود مي داند پس نبايد او را در سختيهاي دوران تنها بگذارد.
چرا شما كه ارشد بوديد اجازه داديد يارومه آنقدرتنها بماند كه گرگاني كه لباس ميش به تن كرده بودند به او نزديك شوند.
شما كار بزرگي كرديد كه تا امروز اصول يارومه را زنده نگه داشتيد، اما در عوض يارومه را تنها گذاشتيد تا در تنهايي بميرد. ( زيرا سكوت وي درآن دوران دست كمي از مرگ نداشت). يارومه آنقدر تنها بود و آنقدر دروضعيت بد مالي بسرمي برد كه روزي امربه فروش ري كيما كرد. ما در سالن كار مي كرديم ديديم راهدان داود مختاري با ري كيماي راهبر وارد شد در حالي كه بغض كرده بود. پرسيديم جريان چيست؟ گفت يارومه امر به فروش ري كيما كرده،(اين مسئله حتي در نامه اي كه احمد سلامي براي يارومه فرستاده بود و علت فروش شمشير را پرسيده بود با اين عبارت معروف مطرح شد كه : سلامي احمد ). همراهان هم قسم شدند و هر كس به فراخور وضعيت مادي خودمبالغي فراهم شد و دوباره شمشيربا احترام تمام به ايشان برگر دانده شد.(البته تا جايي كه حقير اطلاع دارم).
چرا بايد رهروان يارومه او را آنقدر تنها مي گذاشتند كه بخاطر مسائل مالي باهوشنگ ثابتي كارش به انجا بكشد.
اينكه ميفرماييد يارومه خود نخواست با ما ارتباط برقرار كند بنده را قانع نمي كند.پس چرا با ديگران ارتباط برقرار كرد؟ كوتاهي از پيشكسوتان بود. ما كه در آن زمان سن و سالي نداشتيم.
شما ارشد شاگردان يارومه ايد و مسئوليت بزرگي به گردن داريد. كانگ فوتوآ درنيمه راه رها شده است و اگر تا اين لحظه كه بنده اين مطالب را مي نويسم يارومه زنده و در قيد حيات است اين وظيفه شماست كه به سراغ ايشان برويد و به هر شكلي كه شده از ايشان بخواهيد تا تكليف اين كار را مشخص سازند.
به همان دليلي كه يارومه با اصولي كه خود بنيان گذاري كرده اند نمي توانند از زير بار مسئوليت شانه خالي كنند.
در جايي كه شما وجود داريد همايون خوشگوي و امثال او چه كساني اند كه اينگونه با كانگ فوتوا بازي مي كنند.
يارومه استاد شماست و شما بهتر از هر كسي با روحيات ايشان آشنايي داريد. من به صداقت شما ايمان دارم و مي دانم كه شما در رابطه با يارومه خطايي مرتكب نشده ايد. در تمام اين سالها ياد و نام وي را زنده نگه داشته ايد و اين كار كوچكي نيست.
دوران دوران سرنوشت سازي است و وقت تنگ است، شما به حكم عقل و به حكم مسئوليتي كه سالهاست بعهده گرفته ايد نبايد از اين مسئله به سادگي عبوركنيد.
به نظرحقيرالان بهترين زمان است كه شما به سراغ ايشان رفته و پيشنهادي را كه دركامنتهاي قبلي عرض كردم مطرح سازيد.زيرا كانگ فوتوا حيف است ناتمام رها بشود، حداقل دربحث مايگاه يكم و تكنيك نبايد كار اينگونه بي سرانجام رها شود. شما بهتر از من مي دانيد كه هر كاري بكنيد كه شالها را با تكنيكها مطابقت دهيد بازهم نمي شود. زيرا هرگز من نمي توانم بخودم بقبولانم كه اين شال مشكي كه من مي بندم واقعي است.
بهر حال و اگر درهيچ صورتي نشد و ايشان رضايت به اين كار ندادند، دقت كنيد، اين وظيفه شماست كه بعنوان شاگرد ارشد ايشان، حال چه شما يا ديگري اگرارشد بود بايد تكليف توا را روشن سازد. و اينجاست كه بايد حق به حقدار برسد. بايد به صورتي كه خود بهتر از من مي دانيد چون حقير در مقامي نيستم كه به شما تكليف كنم يا راه نشان بدهم، كونگ فوتوا را در قالب يك سازمان منسجم جهاني ثبت كنيد به گونه اي كه فقط مدارك اين سازمان مورد تأييد قرار بگيرد و تكليف بقيه تكنيكها هم بايد به شكلي مشخص بشود. اينكه شما بخواهيد وظيفه رهبري كونگ فو را به فدراسيون واگذاركنيد اين ظلم بزرگي است هم به خودتان و هم به كونگ فوتوآ.
در اينجا مايلم نظر همراهان عزيزي را كه اين مطلب را مطالعه مي كنند برسانم كه دراينجا اسم مطرح نيست، چه مصطفي جليل زاده و يا هر راهدان ديگري كه ارشديت با او بود بايد جو راين كار را بكشد اگر كه به اين راه اعتقاددارد.
وگرنه تكليف كساني كه خود را از اين راه جدا كرده اند مشخص است.
حال در اينجا سخني دارم با همراه عزيزي كه فرمودند اگر استادجليل زاده اعلام جانششيني يارومه كنند من اولين كسي هستم كه از اين راه جدا خواهم شد.
پدرام گرامي كونگ فوتوا فرياد عقل است و عقل به ما مي گويد مردان بزرگ ( درحقيقت انسانهاي بزرگ ) كساني هستند كه در بدترين شرايط انتخابهاي سختي مي كنند).
در اينجا ما بايد احساسات را كنار بگذاريم.
ما چند راه بيشتر نداريم.
1- كونگ فوتوا را رها كنيم، زيرا وقتي راهبراين راه را رها كرده ما چرا بايدادامه دهيم. اين فكر كه كاملا اشتباه است.
2- به سراغ راهبر برويم تا ايشان تكليف بقيه كار را مشخص سازد.
3- در صورت عدم همكاري ايشان استاد جليل زاده عزيز مجبور است كه سروساماني به اين اوضاع وانفسا بدهد.وكار را به صورتي زيبا جمع وجور كند.
اعلام جانشيني به اين صورت نيست كه ما بخواهيم به همه بقبولانيم كه استاد جليل زاده تمام مراحل توا را گذرانده است(هرچند كاري كه ايشان كرده از هر پست و مقامي بالاتر است). بلكه موضوع اين است كه اگر اوضاع به همين منوال پيش برود هر روز يكي پيدا مي شود و ادعاي جانشيني مي كند و بدتر از آن فدراسيون هم هر روز نقشه جديدي براي توا مي كشد. و ديري نمي گذرد كه به قول استاد جليل زاده نه از تاك نشاني مي ماند نه از تاكنشان.
بنده با اعتقاد اين مطلب را عرض مي كنم كه استادگرامي اين يك مسئوليت است و وظيفه است كه بايد يك نفرمانند شماكه خلوص نيت دارد و درتمام اين سالها ثابت كرده كه به دنبال نفع شخصي نيست ، عاقت سروساماني به اين اوضاع بدهد. بالاخره بنده و شما يك روزاز اين دنيا مي رويم، من آرزو مي كنم شما هزار سال زنده باشيد، اما اين تعارف است. بعد از شما تكليف كونگ فوتوا چه مي شود؟ اگر ما مي خواهيم توا مثل كاراته و يا تكواندو با رفتن يك نفر دچار شكست و اضمحلال نشود، پس بايد فكري اساسي براي آن بكنيم.
سازماندهي مهمترين كاراست و بنده پيشنهاد مي كنم سازمان جهاني كونگ فو به رياست شما تشكيل بشود تا تمام مراحل ثبت و به سامان رساندن اين سبك در سازمانهاي معتبر جهاني با موفقيت انجام بشود وچون اين كار هزينه دارد، بنده توصيه مي كنم هر كانگ فوكاري هرماه مبلغي را در حد توان خود براي اين كار اختصاص بدهد و مسئولان هم مرتب گزارش مالي بدهند ا اينكه خداي ناكرده سوء تفاهمي در باره مسائل مالي آن پيش نيايد.
پس اينكه بنده توصيه مي كنم كه استاد جليل زاده بايد اين كار را بكنند نبايد اين فكر را بكنيم كه ما با اين موضوع آتو به دست دشمنان ميدهيم. خي برعكس، اتفاقا با منفعل ماندن آتو به دست دشمن داده مي شود.
اگر كسي حقيقتا به كاري كه انجام مي دهد ايمان داشته باشد از سرزنش ديگران نمي هراسد وفقط به هدفي كه در پيش رو دارد فكر مي كند.
بايد عاقانه فكر كرد و به آينده توا انديشيد. اين كاري است كه بايد د رهمان روهاي اول صورت مي گرفت تا ما شاهد اين مسائل نباشيم، اما چرا اين اتفاق نيافتاد؟ براي اينكه راهدانان از نظرتكنيك كار كرده بودند اما از نظركنترل هواي نفس وشناختن حق وگردن نهادن به آن در حد صفر بودند و آينده هم ثابت كرد كه اينگونه بوده و همه اينها به همان مطلب حقير برمي گردد كه عرض كردم ، يعني حسادت.
وقتي يك راهدان قديمي خود را از يارومه بالاتر مي دانسته و الان هم وقتي حرف يارومه مي شود طوري كلمه « ميرزايي » را به زبان مي آورد كه انگاربا زير دست خود درحال سخن گفتن است ، مسلم است كه اين شخص هرگز تن به اين نميدهد كه مصطفي جليل زاده به او بگويد چه بكند يا نكند.
اينجاست كه بنده عرض مي كنم با تمام اهميتي كه كار تن و مايگاه يكم دارد اگر روي ساختن انديشه همراهان كار نكنيم نتيجه اين مي شود كه اولا هركس براي خودش برداشتي از توا و فلسفه آن خواهد داشت و از همه بدتر برداشت خود را ناب تر و درست تر خواهد دانست.
متاسفانه در كونگ فوتو برخلاف اينكه طريقت دانايي نام گذاشته شده ما تا بحال دربجزاندكي از راهدانان قديمي،همانند استاد جليل زاده و همراهان ايشان وبرخي ديگر دانايي ايئ نمي بينيم،هرچه هست ادعا هست و خود بزرگ بيني،برخي ازهمراهان اصرار شديد بر كار تكنيكي دارندو معتقدند چون يارومه نيست نبايد كار رواني انجام داد.
اما حقير هم كه عمري را در اين كار گذرانده ام معتقدم كه اتفاقا كار رواني اگر جلوتر نباشد بايد همزمان با كار بدني پيش برود. انحراف در هر جا از انديشه آغاز مي گردد. همايون خوشگوي و صرا ف نيا او با انديشه غلط به توا صدمه رساندند بعد با تكنيك.
بايد در ساختن انديشه همراهان كار وسيع و جدي صورت بگيرد. دراين سايت جهاني از كار تكنيكي انجام شده، اما حتي يك ذره هم به كار رواني و پرورش انديشه همراهان توجه نشده و اينگونه است كه در يك بحث علمي بنده ديگري را متهم مي كنم او مرا و سومي مي آيد هردوي ما را به نفهمي متهم مي كند.بله اين وضعيت تاسف آوراست.اما براي اصلاح آن چه چاره اي انديشيده شده است.
استاد عزيز، اگر مي خواهيد حاصل سالها زحمت و تلاش شبانه روزي شما به هدرنرود بايد بدانيد تا انديشه شاگردان و همراهان شما ساخته نشود اين كار به سرانجام نمي رسد.
بيخود نبود كه يارومه كونگ فوتوا را «طريقت دانايي وانشاء تن و روان » ناميد.
لازم است در پايان نظر همراهان عزيز را به اين نكته جلب كنم كه سعي كنند با يكديگر تعارف نداشته باشند.بلكه حقيقت را بجويند.
باخودفريبي انسان به جايي نمي رسد. اگر يك غريبه به اين سايت بيايد و با ديدن دعوا يما بخندد يا گريه كند به خودي خود زشت است، اما اينكه مردم كشورهاي مختلف مدام شاهد اين باشند كه هر از چند گاهي يك نفر ادعاي جانشيني كونگ فوتوا را مي كند هم خنده دارتراست و هم گريه آورتر.زيرا در پايان به اين نتيجه مي رسند كه اين ملت با خودشان هم مشكل دارند و اين چه طريقت دانايي بوده كه راهبرآنها نتوانسته چند نفر انسان دانا را تربيت كند كه اصول او را به درستي به ديگران منتقل سازند. اين كه كاراته و تكوانده دچار اين مشكلات نمي شوند يا كمتر با اين مسائل دست و پنجه نرم مي كنند بخاطراين است كه تكليفشان مشخص است.اگر استاد بزرگ فوت كند مشخص است كه‌جانشين بعدي كيست. در صورتي كه در توا شاگردان يك استاد كه همه با هم كاركرده اند يك آناتواي استاندارد ندارند.
هر كس براي خودش تكنيك را به شيوه اي اجرا مي كند و منم مي كند كه تكنيك من از همه درست تر است. استاد جليل زاده يكبار فرمودند اقاي رضا رمضاني از بايارومه هاي كلاس من بودند، حال اينكه مين اقاي رمضاني كتاب آناتوا كه بيرون داده تكنيكهايش با اناتواي استاد جليل زاده تقاوت اساسي دارد و اين ديگر به فيزيك بدني وي مربوط نمي شود، اصلا حالت فرق مي كند.
پس بخاطرآبروي كونگ فوتوا هم كه شده بايد آخرين كسي كه مورد اعتماد راهبر بوده مسئولت اين كار را بعهده بگيرد و سازماني ايجاد كند كه بعد از وي هم خللي در اين كار ايجادنشود.
فدراسيون كار خود را مي كند و سازمان جهاني هم كار خود را. اين تمام حقيقت است و اگر كسي غيراز اين فكرميكند پس بايد يك ايده بهتري داشته باشد و اين ايده بايد سريعا عمل شود.
استادجليل زاده عزيزشما تا به امروز به صورت انفرادي كار كرده ايد و اين كافي نيست، توا يك سازمان مي خواهد و بايدكساني دراين سازمان مسوليت بعهده داشته باشند كه منم نداشته باشند و ديدگاه حقيقي را در باره مسائل بكار ببرند.
اگر كسي اينقدر شجاعت ندارد كه بتواند ازهواي نفس خود بگذرد نبايد مسئوليت بعهده بگيرد. كونگ فوتوا انسانهاي عاشقي مي خواهد كه عقايد شخصي خود را بخاطر رسيدن به هدف كنار گذاشته وآن چيزي را كه به صلاح توا است بكار بندند.
اين عقايد حقير براي به سروسامان رساندن كونگ فوتواست واگر پيشنهاد اينجانب مورد قبول همراهان قرار مي گيرد بايد خيلي فوري وارد عمل شد و دست دست نبايد كرد.باور كنيد روزهاي آينده خيلي سخت است و ما باياد از همين الان خود را آماده كنيم.
اما اگر شما و همراهان ديگربا عقايد بنده موافق نيسيتيد بنده هم ازپيشنهاد ي كه بهترباشد با تمام وجود حمايت مي كنم.
پاينده باشيد. همراه كوچك شما. اريا

با درود بر استاد عزيز جناب عصا رگرامي
با كمال احترام در مواردي از نظرحضرتعالي با شما هم عقيده نيستم. يارومه علت كنار كشيدنش هر چه كه باشد نبايدآن را مسئله شخصي به حساتب آورد.زيرا در اينجا شخص مطرح نيست . يك انديشه بدون راهبر هرگز به سرانجام نمي رسد. شما و استاد جليل زاده عزيز زمان يارومه رادرك كرديد اما ايندگان چه ، چند نفر را مي شناسيد كه مثل شما انديشه درستي از توا داشته باشند. البته بنده هيچ كجاي نوشته ام هم عرض نكردم كه يارومه بايد جانشين انتخاب مي كرد. عرض بنده اين است كه د رحال حاضر اين نهالي كه سبز شده بايد آبياري بشود يا خير؟ اين ابياري بايد به دست چه كسي انجام بشود، بايد كسي باشد كه توا را به درستي درك كرده باشد. اگر راهبري نباشد و سازماندهي انجام نشود بعداز فوت همراهان پر درك اوليه تمام اصول به فراموشي سپرده مي شود. البته برداشت حضرتعالي از مسئله جانشيني محترم است و من به نظر شما احترام مي گذارم . اما شما مي دانيد حركتهايي كه به خودي خود رها شدند چه بر سرشان آمد. حال ما به آن شخص هر اسمي كه بدهيم زياد مهم نيست، مهم اين است كه اين كار به سامان برسد. مگر الان شما و استاد جليل زاده عزيز براي اين اينهمه زحمات را متقبل نمي شويد كه زحمات يارومه به باد نرود و اصول فراموش نشود.بسيار خوب، تمام حرف حقير اين است كه براي ايندگان ما چه كرده ايم و چه كسي جوابگوي پرسشهاي آنان خواهد بود. با تمام احترام عرض مي كنم از هر ديدگاه كه نگاه بكنيم هر سازماني ، مكتبي ، ورزشي، مسئله جانشيني را اگر جدي نگيرد مطمئنا به اضمحلال دچار مي شود. بنده از شما سؤال مي كنم : اگر يارومه زماني كه تيرخورده بودند به صراحتا اعلام مي كردند كه از اين پس اقاي فلان اين كار را ادامه مي دهد ايا ما شاهد بروز داستان جانشيني ها مي بوديم ، مسلما خير. در هر حال شما استاد و پيشكسوت ما هستيد و بنده هم نظرخود را اعلام كردم. درهرحال به نظر حقير كناره گيري يارومه اگر چيزي كه من فهميده باشم درست باشد، خود يك درس است، اما اين درس دارد به قيمت نابودي اصو.ل توا تمام مي شود.بهر حال اين حقيرنيستم كه بايد چيزي را تعيين كنم.بلكه آنچه كه به عقل بنده مي رسد اين است كه براي نجات كانگ فوتوا از وضعيت فعلي اين بهترين راه است.از خداوند متعال لب خير مسئلت نموده و پايان خوشي براي اين استان ارزومندم. با تقديم احترام

درود بر جناب اریای عزیز
من مطالب شما را مطالعه کردم دوست گرامی
یک پرسش داشتم عزیز
وقتی من جواب های شما به اقای حسین می خواندم متوجه شدم (البته شاید هم غلط متوجه شدم ) شما حسین آقا را ناخداگاه به صورت یک سنبل یا یک نماد منفی از چیزی یا کسی یا حتی نظام در نظر گرفتی ( شاید چون خودش را حوزه وی معرفی کرده ) بیشتر دارید باهاش می جنگید تا اینکه مباحثه
این اقا هم یکی مثل من یا شماست ذهن و عقاید خود را دارد عزیز چه درست چه غلط باز خدا اموات این حسین اقا را بیامرزد که می گوید افکارش را ، توی جامعه چقدر ادم دگم داریم که با توجه به زور وقدرت میگویند فقط حرف من درسته

درود بر استاد عصار عزیز
اگر ما بیاییم علم و کلام ( گفتار ) به دو دسته تقسیم کنیم
1- علم و کلام عقلی ( فلسفه)
2- علم و کلام بدنی( ذن)
که کل سیستم بدن را ( بدون مغز و عقل یا ذهن ... ) یک سیستم با شعور فرض کنم که آن هم احتیاج به یادگیری و پرورش دارد با زبان خودش و علم خودش ( علم فیزولوژی یا تربیت بدنی مد نظ نیست)
ایا این یک برداشت درست است؟

با درود بر همراه گرامي آناتوآ
با تشكر از مطلب شما،
بنده هرگز در باره حسين اقا به شخصه چنين نظري ندارم . اگر كامنتها را از ابتدا مطالعه بفرماييد سرنخ را به دست خواهيد آورد.ايشان يك سؤال مطرح كردند ما هم نظرخودمان را گفتيم،اما از ان روز به بعد الا بلا كردند كه عقيده من درست است و عرفان توا چنين است و چنان است و اين بحث بيخودي به اينجا كشيد.اما درخلال بحث مطالبي را پيش مي كشند كه كسي كه قبلا از همين مباحث ضربه خورده ناخودآگاه مي بيند چقدر شباهت دارد اين موضع گيري به موضع گيري فلان كس، و نكته بدتر اينكه د رمان بحث كفته هاي بنده عامدانه تغيير مي دادند و نتيجه اي را كه مي خواستند مي گرفتند در حالي كه كامنت بنده موجود بود.سرتان را درد نياورم.باور كنيد حقير به اندازه اي كه از مباحث بي سرانجام گريزانم از هيچ چيز ديگري دوري نمي كنم.در باره اينكه ايشان منسوب به نظام هستند يا چون اينگونه گفته اند، بايدعرض كنم اين موضوع اصلا در اين بحث اهميت سازماني و جايگاهي ندارد. مگر من مي دانم شما چكاره هستيد تازه بگوييد هم چه فرقي به حال من دارد. اما اگر شما بگوييد نجار هستيد و اگر در باره نجاري از شما چند تا سؤال ساده بپرسند و شما نتوانيد پاسخ دهيد آنوقت شنونده به اين نتيجه مي رسد كه شما حقيقت را بازگو نمي كنيد.
از اينكه اين مباحث خاطر شما و دوستان و اساتيد را آزرده كرده واقعا جاي تاسف است و نبايد كار به اينجا مي كشيد.بهر حال نظر شما براي من محترم است. موفق باشيد. توآ