• Create Account
Welcome To Body & Mind Training Institute Inc
   KUNG FU TO'A 
Learn Kung Fu TO'A from Master Mostafa Jalilzadeh
We Invite You to Participate in Our Weekly Talk Show
If you really WANT it, you have to LOVE it

 

You are here You are here: Forum
Guestِ, Welcome
Username Password: Remember me

گفتگوی همراهان
(1 viewing) (1) Guest

TOPIC: گفتگوی همراهان

گفتگوی همراهان 9 years, 8 months ago #8908

  • حسین
  • OFFLINE
  • Platinum Boarder
  • گر به خود آیی به خدایی رسی به خودآ
  • Posts: 374
  • Karma: 0
عصار عزیز همین کلمه دیگر چالشی نیست این تفاوت بحث من با شماست

که اگر دو طرف باهم در دو علم متفاوت اطلاع داشته باشند علوم همدیگر را به مبارزه میخوانند در حقیقت اندیشه های خود را به مبارزه درباره آن علوم به عرصه مبارزه دعوت میکنند به این میگویند چالش کشیدن علوم

این تفاوت کلام بنده با شماست

بدرود

گفتگوی همراهان 9 years, 8 months ago #8909

  • mohammad
  • OFFLINE
  • Gold Boarder
  • مهر ، نخستین پدیده دروازه هستی
  • Posts: 206
  • Karma: 6
سلام بر همه دوستان
قبلا هم عرض کردم خواهش کردم به این طرف و آن طرف نپرید . هر بار که ما وارد سایت میشویم با کلی کامنت و کلی سوال جدید و کلی جواب که هیچ ربطی به سوال نداره مواجه میشیم .آقا این جور بحث کردن در شان یک توا کار نیست . ببخشید از رک گفتنم.

گفتگوی همراهان 9 years, 8 months ago #8910

  • آريا
  • OFFLINE
  • Platinum Boarder
  • ازاد زندگي كن ، سربلند بمير
  • Posts: 512
  • Karma: 5
مطلب كوتاهي در باره عرفان و كونگ فوتوآ
با درود بر همراهان حقيقت طلب و همچنين اساتيد گرامي
اينكه حقير اصرار دارم كه كونگ فوتوآ يك مكتب عرفاني نيست بلكه شناختي است واين دوبا هم فرق دارد. به چند دليل است.
دليل اول آن است كه : يك مكتب عرفاني بايد پايگاه خاص مذهبي از نظر انديشه داشته باشد.چون پايه عرفان كه شناخت است بايدعاقبت به يك نگرش خاص مذهبي پيوند بخورد.اما شما مي دانيد كه هرگز هرگز،يارومه حتي اشاره اي هم به اسلام يا دين ديگري دراين باره نكردند، زيرا دقيقا يك همچين روزهايي را مي ديدند و پيش بيني مي كردند.يارومه يك انسان بود ومانند همه ما گاهي هم اشتباهاتي داشته و درست است كه در جاهايي به ايشان انتقادهايي وارد است( البته آن هم از ديدگاه ماست.چه بسا ممكن است ايشان براي همان مواردهم دلايل كافي داشته باشند).اما چيزي كه مسلم است اين است كه ايشان كونگ فوتوا را فقط به عنوان يك ورزش رزمي شروع نكرده بود.اما هرگز توآ را به هيچ دين و آييني نبستند واين از تمام سخنان واعمال ورفتارايشان پيداست، واين نبوغ وي را مي رساند. ايشان همواره سعي كردندخودرا از تمام جريانات مذهبي و سياسي دور نگه دارند و اين عين آزاد انديشي است و بهترين دليل بر صحت عقيده بنده همين فقره است.كه كونگ فوتوا نمي تواند يك مكتب عرفاني باشد.
دليل دوّم :
وقتي شما مريد يك خط فكري خاص باشيد حال چه يك حزب يا يك دين يا يك مكتب عرفاني، پس ناچاريد انديشه خودرا و خط سيرفكري خود را بر اساس اصول آن آيين يا حزب ادامه داده و پيش ببريد و اين از چند جهت خوب نيست كه فاجعه بار است و من به چند عيب آن اشاره مي كنم.
1- پيرو يك عقيده بودن همچنان كه در مقاله جناب حجازي نيز آمده است الزاماتي دارد. از جمله اينكه شما بايد پيرو يك مرام خاص باشيد. پس شما خود بخود برافكار و انديشه هاي خود افسار مي زنيد و اين به خود سانسوري مي انجامد كه تبعات خطر ناكي دارد.
2- شما مجبور ميشويد در يك خط سير خاصي و براساس اصول خاصي بيانديشيد.حال اگر آن اساس اشتباه باشد يك عمرتلاش و كوشش شما به باد كه مي رويد هيچ آخر سر هم به نتيجه نمي رسيد و آنوقت در باره اصل و اساس شناخت يا عرفان شك مي كنيد.
3- شما مجبوريد چيزهايي را قبول كنيد كه يافته هاي شما نيستند، بلكه يك شخصي بر اساسي كه معلوم نيست چيزي را گفته و شما بايد بپذيريد ( البته حساب اديان جداست، چون كلام حق است).
4- و از همه مهمتر اينكه جلوي نبوغ و تفكر ازاد گرفته مي شود. اگر دقت كنيد تمام ابداعات و پيشرفتهاي علمي و صنعتي در اروپا بعد از رنسانس صورت گرفت كه مردم آزاد بودند.
5- هميشه ثابت شده كه پيروي كور كورانه از تصميمات يك نفر يا يك گروه، تعصب كور به دنبال داردو نتيجه آن جز ويراني چيزي نيست. ( گروه داعش نمونه جالب اين نوع انديشيدن است ). يارومه در يك جا مي فرمايد : در انديشه ايم و به كوششيم تا زنگاره هاي باقي جهل را از انديشه انسانها بزداييم.
ودلايل ديگري كه در حوصله اين مقال نمي گنجد.
دليل سوّم
دليل سوم آن است كه اگر يارومه كونگ فوتوآ را يك مكتب عرفاني ساخته بود پس بايد از همان ابتدا مرام نامه آن را انتشا رمي داد و يا افراد را وادار به قبول تشريفات مذهبي خاص و نوع انديشيدن خاص و كليه مسائلي كه در هر فرقه عرفاني وجود دارد مي نمود. اما ايشان به صراحت گفتند: كونگ فوتوا يعني ، طريقت دانايي و انشاء تن و روان.مي توانستند بجاي اين بگويند: كونگ فوتوا مكتب عرفاني فلان.
دليل چهارم
يارومه كونگ فوتوآ را مدرن ساخته بود، يعني فعاليتهاي آن قرار بود در يك دانشكده انجام و به صورت واحد هاي درسي تدريس شود. درحالي كه يك فرقه عرفاني در زير زمين و مكانهاي مخفي تشكيل جلسه داده و شرايط خاصي دارد و اين دو باهم فرق دارند.
دليل پنجم
يارومه كه بنيانگزار اين راه بود هرگز اشاره نكرد كه خود به چه دين و اييني گرايش دارد.و حتي سوگند نامه و سخن پير و بقيه مكاتبات ايشان هرگز با كلمات معمول به نام خدا يا مانند اينها شروع نشد.اين به دليل آن نبود كه يارومه اعتقادي به خدا ندارد، بلكه همان گونه كه عرض شد، ايشان مي خواستند توا بر اساس انديشه بيرنگ پيش برود.
انديشه بيرنگ هم اساسش بر بي طرفي است.و فقط در اين فضاست كه حقيقت متولد شده و رشد مي يابد. در حقيقت بشر هر چه كه مي كشد از تعصبات مذهبي و سياسي و حزبي است و بهمين دليل است كه يارومه آن شعار معروف در باره جهل زدايي را دارد.
انديشه بيرنگ داشتن هيچ منافاتي با معتقد بودن به دين خاص ندارد. همانطوركه كونگ فوتوا را يك نفر مسيحي و يهودي و لائيك هم مي تواند كار كند. زيرا توا دين يا مكتب عرفاني نيست و متاسفانه اين مطالب بارها تكرارشده اما زماني كه شخصي نمي خواهد حقيقت را بشنود شما هر چقدر و به هر زباني اين مطالب را تكرار كنيد فايده اي نخواهد داشت.
كساني كه سعي مي كنند براي توا يك جنبه عرفاني بيابند، چه عرفان اسلامي يا بودايي، اگر آگاهانه اين كار را مي كنند كه خيانت است به ارمانهاي يارومه،اما اگر ناآگاهند بايد بدانند كه اين كار تبعات خطر ناكي خواهد داشت و حتي اگر روي اين موضوع اصرار ورزند به نوعي حيات اين مكتب شناختي را به خطر انداخته اند.
و از همه مهمتر اينكه، چرا بعضي ها كااسه داغتر از آش شده و از بنيانگذار آن جلو زده اند. حتي اگر ما فرض كنيم كه عرفاني هم در كار بوده،( البته فرض كنيم. فرض محال اشكالي ندارد) وقتي در طي اين چهل سال هيچ كلمه اي در اين باره گفته نشده و هيچ تعليمي داده نشده، پس اينهمه اصرار بر اثبات عرفاني بودن كونگ فوتوآ برچه مبناست.و وقتي راهبر چيزي نگفته شما از كجا مي خواهيد آن را ثابت كنيد
تمام آموزشها تا به امروز بر تعاليم تن تازه آن هم به صورت ناقص متمركز شده، حال چگونه شخصي ادعا مي كند كه از راهبر هم جلو زده است.اين همان ادعاي راهبران سبكهاي من در آوردي است كه بزرگترين خيانتها را به اين راه كردند و در حق راهبرچه جفاها كه ننمودند.
شناخت سفيد يا انديشه بير نگ به شما اين امكان را مي دهد تا بدون ترس از بازخواست و يا مجازات، در باره هر چيزكه بخواهيد بيانديشيد و ماحصل آن را با پير و مراد خود در ميان بگذاريد، او كسي است كه اين راه را رفته و به تمام منازل آگاه است. در اينجا شناختي كه به دست مي ايد حاصل انديشه شماست، پس اگر اين شناخت به خدا پرستي و يكتا پرستي منجر بشود، آن ايماني است كه از قلب شما جوشيده و كسي نمي تواند آن را از شما بگيرد.
با عرض معذرت از اساتيد اين سايت فكر نمي كنم فهم اين مطالب براي بعضي ها چندان سخت باشد، يعني كجاي اين مطلب ايهام يا ابهام دارد.
حال اگر كسي ادعا دارد كه اين مطلب درست نيست، بسيار خوب بنده منتظرم با دلايل عقلاني و حساب شده درستي عقيده خود و نادرستي اين ادعا را ثابت كند.
و موضوع آخر اينكه، حال فرض رابراين بگذاريم كه اصلا توا عرفان دارد و آن هم عرفان سرخپوستي يا بوداي است، آيادر امر آموزش تكنيكها اين اعتقاد خللي ايجاد مي كند؟يعني اگر يك نفر روحاني باشد و بفهمد كه كونگ فوتوا از فلسفه بودايي پيروي مي كند بايد آن را كنار بگذارد، در اين صورت بايد تمام سبكهاي رزمي شرقي، مثل : كاراته و تكواندو و جودو و بخصوص ووشو را بايد كنار گذاشت،زيرا اينها از اساس بر پايه فلسفه بودايي بنا شده اند.
بعضي ها با بزرگ كردن بيخودي مسائلي كه وجود ندارد سعي مي كنند ابهت و عظمت دروغيني به توا بدهند. همانطور كه از يارومه افسانه ساختند. در اينجا ذكر يك حكايت از ذن بي مناسبت نيست.
در شهري دو استادذن بودند، و يكي ادعا مي كرد كه بر روي آب راه مي رود و. پرواز مي كند. اما ديگري در خانه اي زندگي مي كرد و با زنان مجالست داشت و مثل بقيه مردم زندگي مي كرد و هيچ ادعاي خارق العاده اي نداشت.
يك روز يكي از رهروان استادي كه ادعاي پرواز داشت به استادي كه ساده زندگي مي كرد گفت : استاد ما روي آب راه مي رود شما چه كار مي كنيد؟
استاد در كمال خونسردي گفت : شايد روباه حقه باز تو بتواند چنين كارهايي بكند،اما معجزه من اين است كه هر وقت گرسنه شدم غذا مي خورم و هرگاه تشنه شدم آب يا شراب مي نوشم.
بنده نمي دانم اين چه اصراري است كه برخي ازدوستان نادان، يارومه را كه خودهيچ ادعايي نداشت تا حد نبوت و امامت بالا مي برند و هيچ توجه ندارند كه بهترين راه براي نابودي كسي همين است.زيرا ديگر نمي تواني وي را پايين بكشي.
مولوي مي گويد:( قريب به مضمون ) نردبان ما و من افتادني است. عاقبت اين نردبان افتادني است.هر كس بالاترنشست موقع افتادن استخوانش سخت تر خواهد شكست.
شايد برخي از ما دوست داشته باشيم در روياهايمان يارومه را يك رهبر عرفاني بينيم ، اما حقيقت آن است كه ايشان هرگز اينگونه نبودند. يارومه در ساخت فلسفه توا از همه اديان كمك گرفتند و تمام مكاتب علمي و فلسفي آن روزگار را بخوبي مي شناختند و به شهادت اكثر راهدانان منزل ايشان همواره پر از كتاب بود. اما هيچگاه مكتبي را بنيان نگذاشتند كه از اول با اجبار صورت بگيرد. يعني هيچ انديشه از قبل ديكته شده اي را به كسي تحميل نكردند.
تمام حقيقت همين است و اگر بنده چيزي را از قلم انداختم اساتيد به بزرگواري خودشان ببخشند. و اگر اشتباهي در اين نوشتا روجود دارد از اساتيد سايت و كانون و همراهان آگاه تقاضا مي كنم بلافاصله آن را يادآور شويد تا در همان ابتدا اصلاح شود.
در خانه اگر كس است
يك حرف بس است.
بدرود
گنگ خواب ديده
The following user(s) said Thank You: Assar, حامدعدالتي, اکبر

گفتگوی همراهان 9 years, 8 months ago #8911

  • Assar
  • OFFLINE
  • Administrator
  • Posts: 414
  • Karma: 27
با درود و تشکر؛

بشنو اکنون اصل انکار از چه خواست --- زانکه کل را گونه گونه جزو هاست
جزو کل نی جزوها نسبت به کل --- نی چو بوی گل که باشد جزو گل
لطف سبزه جزو لطف گل بود ---بانگ قمری جزو آن بلبل بود
از محقق تا مقلد فرق هاست ---کاین چو داود است و آن دیگر صدا است
گر بیآموزی صفیر بلبلی --- تو چه دانی او چه گوید با گلی
آسمان پر ستاره پر زماه ---تو نهفته سر فرو برده بچاه
که اگر ماه است پس کو روشنی --- تو درآ از چاه و بنگر ای دنی
آنکه اندر چشمه ای شور است جات --- تو چه دانی شط جیحون فرات

هر چه گوید مرد عاشق بوی عشق --- از دهانش میجهد تا کوی عشق
هر چه گویم عشق را شرح و بیان --- چون بعشق آیم خجل گردم از آن
عاشقی گر زین سر گر زآن سرست --- عاقبت ما را بدان شه ر(ا)هبر است
مولوی
دگر مرد رهي ميان خون بايد رفت
از پاي فتاده سرنگون بايد رفت
تو پاي به ره بنه دگر هيچ مپرس
خود راه بگويدت كه چون بايد رفت
Last Edit: 9 years, 8 months ago by Assar.
The following user(s) said Thank You: Mostafa Jalilzadeh, آريا , حامدعدالتي, اکبر

گفتگوی همراهان 9 years, 8 months ago #8912

  • pedram
  • OFFLINE
  • Platinum Boarder
  • Posts: 330
  • Karma: -1
ااز ویکی پدیا تعریف مایگاهها را اوردم
مایگاه یکم ویرایش
علم فیزیولوژی (فعالیت بدنی انسانی).جسم پایگاه تن که خاصیت جذب و درک آن بر اسرار هندسی و تولید انرژی و لمس امواج در آزمایشگاه عظیم بدن انسان است . فرهنگستان تن ( کونگ فو توآ ) متکی بر ۷۳۰۰۰ تکنیک و ترکیب و عکس العمل سازی نیروهای فیزیکی و فیزیولوژی بدن انسانی بر معادلات ریاضی و توان سازی تا مرز جنگاوری به کشت این دنیای ناشناخته همچون راز کهکشان تا ذره ای پیش رفته و درک اسرار فیزیک انسانی در کاوشیم و در جهان بودها به زیباترین توان تن به ره آیین مهر بقاء بکوشیم .

مایگاه دوم ویرایش
انشاء پزشکی درکی بر احوال موجودات زنده و تفکری بر ارزیابی تن از طریق طب سوزنی علم الحصاب فیزیولوژی ( ماده و انرژی ) خاصیت فیزیکی و شیمیایی متکی بر محاسبات ریاضی بر بنیان کاوشی نو و ره گرایی در بازتاب جهان ماده ( خاصیت جرمی ) و روانگرایی ( سرعت تا بی جرمی ) بر روند آموزشی و اساس دانشکده ره نمودن است .

مایگاه سوم ویرایش
روانشناسی تکنولوژی رهنوردان اندیشه با کشفیات و فرضیات و ایجاد تحولات انسان را در امواج حیات حیران و سرنوشت و نابسامانی او را فرمان داده اند این مایگاه رهنمونی بمردی هیجان زده و حل مشکل حال و آینده نوجوانان ، جوانان ، زنان و مردان و اندیشه انسان را نهایت سرعت تصویر جسم بدرک فکر نگهبان نمودن است .

مایگاه چهارم ویرایش
فلسفه گرایی یا نگرش تفکر آینده و پژوهشی در ورای شک و افکار شک و افکار ورسیدن به فراسوی مرزی که شک منطقی ما را با قاطعیت راهبر شود و ایت تفکریست در جهان و در لحظات بینش زمان فاصله ایست از اندیشه انسان با طبیعت کیهان این بیان انسان را در جهان بر آگاهی زیست پنهان ، یکسان در درست اندیشدن ورزی تفکر فرو رفتن و ترسیم دریافت و درک را به نفس کشیدن تا به آرامش و روشن بینی در جهان رسیدن است .

مایگاه پنجم ویرایش
انشاء علوم ، اندیشدن ، استدلال و تفکر در محور علوم عالم از تولید تا اندیشه ها از طریق دانش زمان بدرک حیاط رسیدن است. درمایگاه پنجم از زبان علم بر محور فیزیک شیمی ریاضیات اندیشه انسان را پروریدن و وی را بطور بارور بجهان اسرار آمیز رهنمون کردن است .

مایگاه ششم ویرایش
روح روان ، روح فریاد اندیشه و در نتیجه گرد هم نمایی تن و روان به ایجاد تفکر و تمرکز و گونه ای تبدیل ماده بر حرکت جرم و تبدیل خاصیت انرژی از ماهیت به ذات و سلسله مجهولات راه پیمودن است روح روان در نمودار اندیشه انسان و انسان شاهکار جهان و اندیشه جهان بینی انسان . . . . پس انسان در برترین تاوانایان علوم کیهان و هر انسان در زمان پس انسان بدرک راز جهان و نمود بودن وی در بی پایان و این راز دانایان به دریافت بی زمان است .

مایگاه هفتم ویرایش
جهان مجهولات ، فراتر از خویشتن پختگی فکر زمان در تفکری بی زمان . ( فراتر از خویشتن ) = به عالم پنهان و جهان معنا و به نیای تفکر ها رسیدن است . ( فراتر از خویشتن ) = جهان آفرینش را پوشیدن و راز هستی بخش را جوییدن است . ( فراتر از خویشتن ) = جهان تابش امواج و رابطه آن با سلسله اعصاب و بهره گیری از منبع انرژی حیات و در نهایت سرعت و اندیشه و خاصیت اندیشه در ماده به کنکاش کردن است . ( فراتر از خویشتن ) = به انشاء اسرار فیزیکی تن به ره‌آورد حالات و حرکات متکی بر ریاضیات و روانشناسی تکنولوژی علم گرایی ، فلسفه گرایی فیزیولوژی ( پزشکی ) و به روح روان رسیدن است.





سوال این است که ‌کونگ‌فو توا همان مایگاه‌یکم‌است؟به نظرم بله.چون در مدرک اساتید که از یارومه دریافت کردند دقیقا تعداد تکنیکهای نهایی توا را مشخص میکند.و دقیقا ۷۳۰۰۰ تکنیک است و میگوید فلان کس با یادگری فلان مقدار از ۷۳۰۰۰ تکنیک شال سبز گرفته.
۷۳۰۰۰ تکنیک هم در مایگاه اول است پس کونگ فو توا همان مایگاه اول است.و میتوان این برداشت را کرد که مایگاه های دیگر با اینکه پیش زمینه انها مایگاه یکم یا همان کونگ فو تواست اما دیگر جزیی از کونگ فو توا نیستند.اینها تراوشات ذهنی یارومه هستند .که فرصت نشده که به صورت عینی تحقق پیدا کند مگر برای خود ایشان که ما نمیدانیم.حال عرفان به اصطلاح توا را وقتی صحبت میکنیم منظورمان همان مایگاههای بالاتر است.و این اصطلاح به غلط رایج شده است.به نظرم عرفان فکری ابراهیم میرزایی بگوییم بهتر است.
احتمالا منظور جناب حسین مایگاههای بالاتر و مخصوصا میگاه ۶ و ۷ است.

جناب حسین بهترین میتوانی ببینی عرفان توا(عرفان فکری ابراهیم میرزایی) به چه صورت است و همان طور که قبلا هم بحث کردیم من نظرم‌این است که کشف مجهولات از ویژگیهای بارز ان است یعنی چیزی که از قبل کسی نمیدانسته و این تفاوتش با عرفان اسلامی همین است که در بحثهای اولیه با هم‌صحبت کردیم.

جناب اریا به نظرم‌عرفان معنی دینی ندارد و گسترده تر از ان است.
جالب است بدانید ما عرفان مارکسیستی داریم .منظور جناب حسین و بقیه اعضا همان مایگاههای بالاتر است .
حال برای رسیدن به این مایگا ها چه روشی باید پیش گرفت نمیدانم اما فکر میکنم ذن به معنی تفکر عمی یکی از انهاست. و برای فهمیدن کامل ان باید پیش یارومه رفت که ان هم در دسترست نیست.پس کل قضیه منتفی است.
The following user(s) said Thank You: Assar, آريا , حامدعدالتي

گفتگوی همراهان 9 years, 8 months ago #8913

  • حسین
  • OFFLINE
  • Platinum Boarder
  • گر به خود آیی به خدایی رسی به خودآ
  • Posts: 374
  • Karma: 0
جناب آقای پدرام عزیز
اگر استحضار دارید ما داشتیم درباره این شناخت(عرفان مطلق) اگر به خاطر دارید بحث میکردیم یعنی شناخت مجهولات به طور مطلق اینکه تعبیر به عرفان مطلق کردم معنای لغوی آن است یعنی شناخت مطلقق یعنی کشف مجهولات به طور مطلق

اما اینکه جناب یارومه عارف بودن یا نه ما از همین راه یعنی کشف مجهولات می خواستیم بفهمیم که یارومه شناختی را که مد نظر داشتند رهایی را مد نظر داشتند آیا به این جا میرسد که کشف مجهولات توا بالاخره منجر به کشف مجهولات از طریق شناخت نفس هست یا نه یعنی به نوعی کشف مجهولات را ربط به کشف مجهولات نفس ربط میدهیم چون داریم میگوییم گر به خود آیی یعنی مجهولات نفسانی خودت را دریابی و برای تو روشن بشود


کشف مجهولات به طور مطلق----------------------- یعنی شناخت مجهولات و لو از هر راهی به طور عام به طور مطلق یعنی عرفان(شناخت) مطللق
کشف مجهولات نفسانی ---------------------------- یا همان عرفا نفس پیمودن طریق عرفا می باشد به خود آمدن خود را شناختن

پس برادر عزیز واژه ها را خوب دقت کن عرفان یا شناخت مطلق این مد نظر بوده اما عرفان به طور اصطلاحی مد نظر عرفاء یعنی عرفان نفس

خوب با این فرمایشات اینکه میفرماید عرفان معنای دینی ندارد بلکه گسترده تر است این همان عرفان یا شناخت به طور مطلق است یعنی شناخت به طور مطلق نه اینکه ما منکر عرفان دینی که همان اصطلاح عرفاء است بشویم که چنین عرفانی در میان علما هست
برادر من دقت کن فراتر از خویشتن یعنی فراتر از عرفان نفس یعنی مجهولات به طور مطلق این مد نظر بوده
حال با این مطلب آیا یارومه عارف بوده یا نه

اینکه عرض بنده یارومه عارف بوده مقصودم به همین عرفان مطلق بوده نه اینکه مسلک خاصی و به اصطلاح عرفا عرفان خاصی داشته باشد که ما از این مطلب اطلاعی نداشته و نداریم

فقط بنده از میان گفته ها و شعارها گر به خود آیی به خدایی رسی که عباارت اخری من عرف نفسه فقد عرف ربه در سدد این سوال بودم که آیا یارومه هم عرفان خاصی را مد نظر داشته آیا همان عرفان اسلامی است چون شعارها را شعار اسلامی می بینیم برا همین بود که این سوال را مطرح کردم و دنبال حلقه مفقوده بین عرفان توا و عرفان اسلامی بودم که اگر یادتان باشد با تعریف بنده از ذن و رهایی از جهل خویش استاد جلیل زاده تایید کردند و فرمودند چقدر زیبا ذن ما را تعریف کردید و در آنجا گفتم که اگر پس شناخت و عرفان در توا منجر به شناخت نفس می شود پس یارومه قطعا در این راه گام برداشتند اما نگفتم ایشان عارف هستند همانطور که استاد جلیل زاده هم نگفتند که یارومه عارف هستند بلکه گفتند چقدر زیبا ذن ما را بیان کردی

اگر هم بنده گفتم یارومه عارف بودند یعنی به طور مطلق عارف بودند برگردید کامنتها را ببینید و قضاوت کنید چیزی غیر از این مد نظرنبوده
گفتم اگر در این راه باشد مرز عرفان ایشان برای ما ناشناخته نیست

این مطلب بنده بود پس خلط بین کلمات لغوی و اصطلاحی نشود

باز هم میگویم عرفان یا شناخت از نظر لغوی یعنی شناخت به طور کامل شناخت مجهولات به طور کامل همان مجهولات فراتر از خویشتن
اما عرفان به صورت اصطلاحی یعنی مسلک طریق

البته این نکته را متذکر بشوم بنده با این لفظ عرفان به طور مطلق را نباید میگفتم باید شناخت به طور مطلق تا حضرتعالی و بقیه همراهان اشتباه برداشت نکنند این بنده متقبل میشوم که اشتباه کردم ولی از آن جهت که فکر میکردم شما متوجه می شوید این واژه ها را تکرار میکردم و میگفتم بابا این عرفان به طور مطلق یعنی شناخت به طور مطلق چون معنی عرفان ترجمه آن میشود شناخت حال یا شناخت مطلق که هر جهلی باشد یا شناختی که مد نظر عرفا است که همان مسلک خاص باشد

امیدوارم که متوجه شده باشی
بدرود
Time to create page: 0.43 seconds