مطلب كوتاهي در باره عرفان و كونگ فوتوآ
با درود بر همراهان حقيقت طلب و همچنين اساتيد گرامي
اينكه حقير اصرار دارم كه كونگ فوتوآ يك مكتب عرفاني نيست بلكه شناختي است واين دوبا هم فرق دارد. به چند دليل است.
دليل اول آن است كه : يك مكتب عرفاني بايد پايگاه خاص مذهبي از نظر انديشه داشته باشد.چون پايه عرفان كه شناخت است بايدعاقبت به يك نگرش خاص مذهبي پيوند بخورد.اما شما مي دانيد كه هرگز هرگز،يارومه حتي اشاره اي هم به اسلام يا دين ديگري دراين باره نكردند، زيرا دقيقا يك همچين روزهايي را مي ديدند و پيش بيني مي كردند.يارومه يك انسان بود ومانند همه ما گاهي هم اشتباهاتي داشته و درست است كه در جاهايي به ايشان انتقادهايي وارد است( البته آن هم از ديدگاه ماست.چه بسا ممكن است ايشان براي همان مواردهم دلايل كافي داشته باشند).اما چيزي كه مسلم است اين است كه ايشان كونگ فوتوا را فقط به عنوان يك ورزش رزمي شروع نكرده بود.اما هرگز توآ را به هيچ دين و آييني نبستند واين از تمام سخنان واعمال ورفتارايشان پيداست، واين نبوغ وي را مي رساند. ايشان همواره سعي كردندخودرا از تمام جريانات مذهبي و سياسي دور نگه دارند و اين عين آزاد انديشي است و بهترين دليل بر صحت عقيده بنده همين فقره است.كه كونگ فوتوا نمي تواند يك مكتب عرفاني باشد.
دليل دوّم :
وقتي شما مريد يك خط فكري خاص باشيد حال چه يك حزب يا يك دين يا يك مكتب عرفاني، پس ناچاريد انديشه خودرا و خط سيرفكري خود را بر اساس اصول آن آيين يا حزب ادامه داده و پيش ببريد و اين از چند جهت خوب نيست كه فاجعه بار است و من به چند عيب آن اشاره مي كنم.
1- پيرو يك عقيده بودن همچنان كه در مقاله جناب حجازي نيز آمده است الزاماتي دارد. از جمله اينكه شما بايد پيرو يك مرام خاص باشيد. پس شما خود بخود برافكار و انديشه هاي خود افسار مي زنيد و اين به خود سانسوري مي انجامد كه تبعات خطر ناكي دارد.
2- شما مجبور ميشويد در يك خط سير خاصي و براساس اصول خاصي بيانديشيد.حال اگر آن اساس اشتباه باشد يك عمرتلاش و كوشش شما به باد كه مي رويد هيچ آخر سر هم به نتيجه نمي رسيد و آنوقت در باره اصل و اساس شناخت يا عرفان شك مي كنيد.
3- شما مجبوريد چيزهايي را قبول كنيد كه يافته هاي شما نيستند، بلكه يك شخصي بر اساسي كه معلوم نيست چيزي را گفته و شما بايد بپذيريد ( البته حساب اديان جداست، چون كلام حق است).
4- و از همه مهمتر اينكه جلوي نبوغ و تفكر ازاد گرفته مي شود. اگر دقت كنيد تمام ابداعات و پيشرفتهاي علمي و صنعتي در اروپا بعد از رنسانس صورت گرفت كه مردم آزاد بودند.
5- هميشه ثابت شده كه پيروي كور كورانه از تصميمات يك نفر يا يك گروه، تعصب كور به دنبال داردو نتيجه آن جز ويراني چيزي نيست. ( گروه داعش نمونه جالب اين نوع انديشيدن است ). يارومه در يك جا مي فرمايد : در انديشه ايم و به كوششيم تا زنگاره هاي باقي جهل را از انديشه انسانها بزداييم.
ودلايل ديگري كه در حوصله اين مقال نمي گنجد.
دليل سوّم
دليل سوم آن است كه اگر يارومه كونگ فوتوآ را يك مكتب عرفاني ساخته بود پس بايد از همان ابتدا مرام نامه آن را انتشا رمي داد و يا افراد را وادار به قبول تشريفات مذهبي خاص و نوع انديشيدن خاص و كليه مسائلي كه در هر فرقه عرفاني وجود دارد مي نمود. اما ايشان به صراحت گفتند: كونگ فوتوا يعني ، طريقت دانايي و انشاء تن و روان.مي توانستند بجاي اين بگويند: كونگ فوتوا مكتب عرفاني فلان.
دليل چهارم
يارومه كونگ فوتوآ را مدرن ساخته بود، يعني فعاليتهاي آن قرار بود در يك دانشكده انجام و به صورت واحد هاي درسي تدريس شود. درحالي كه يك فرقه عرفاني در زير زمين و مكانهاي مخفي تشكيل جلسه داده و شرايط خاصي دارد و اين دو باهم فرق دارند.
دليل پنجم
يارومه كه بنيانگزار اين راه بود هرگز اشاره نكرد كه خود به چه دين و اييني گرايش دارد.و حتي سوگند نامه و سخن پير و بقيه مكاتبات ايشان هرگز با كلمات معمول به نام خدا يا مانند اينها شروع نشد.اين به دليل آن نبود كه يارومه اعتقادي به خدا ندارد، بلكه همان گونه كه عرض شد، ايشان مي خواستند توا بر اساس انديشه بيرنگ پيش برود.
انديشه بيرنگ هم اساسش بر بي طرفي است.و فقط در اين فضاست كه حقيقت متولد شده و رشد مي يابد. در حقيقت بشر هر چه كه مي كشد از تعصبات مذهبي و سياسي و حزبي است و بهمين دليل است كه يارومه آن شعار معروف در باره جهل زدايي را دارد.
انديشه بيرنگ داشتن هيچ منافاتي با معتقد بودن به دين خاص ندارد. همانطوركه كونگ فوتوا را يك نفر مسيحي و يهودي و لائيك هم مي تواند كار كند. زيرا توا دين يا مكتب عرفاني نيست و متاسفانه اين مطالب بارها تكرارشده اما زماني كه شخصي نمي خواهد حقيقت را بشنود شما هر چقدر و به هر زباني اين مطالب را تكرار كنيد فايده اي نخواهد داشت.
كساني كه سعي مي كنند براي توا يك جنبه عرفاني بيابند، چه عرفان اسلامي يا بودايي، اگر آگاهانه اين كار را مي كنند كه خيانت است به ارمانهاي يارومه،اما اگر ناآگاهند بايد بدانند كه اين كار تبعات خطر ناكي خواهد داشت و حتي اگر روي اين موضوع اصرار ورزند به نوعي حيات اين مكتب شناختي را به خطر انداخته اند.
و از همه مهمتر اينكه، چرا بعضي ها كااسه داغتر از آش شده و از بنيانگذار آن جلو زده اند. حتي اگر ما فرض كنيم كه عرفاني هم در كار بوده،( البته فرض كنيم. فرض محال اشكالي ندارد) وقتي در طي اين چهل سال هيچ كلمه اي در اين باره گفته نشده و هيچ تعليمي داده نشده، پس اينهمه اصرار بر اثبات عرفاني بودن كونگ فوتوآ برچه مبناست.و وقتي راهبر چيزي نگفته شما از كجا مي خواهيد آن را ثابت كنيد
تمام آموزشها تا به امروز بر تعاليم تن تازه آن هم به صورت ناقص متمركز شده، حال چگونه شخصي ادعا مي كند كه از راهبر هم جلو زده است.اين همان ادعاي راهبران سبكهاي من در آوردي است كه بزرگترين خيانتها را به اين راه كردند و در حق راهبرچه جفاها كه ننمودند.
شناخت سفيد يا انديشه بير نگ به شما اين امكان را مي دهد تا بدون ترس از بازخواست و يا مجازات، در باره هر چيزكه بخواهيد بيانديشيد و ماحصل آن را با پير و مراد خود در ميان بگذاريد، او كسي است كه اين راه را رفته و به تمام منازل آگاه است. در اينجا شناختي كه به دست مي ايد حاصل انديشه شماست، پس اگر اين شناخت به خدا پرستي و يكتا پرستي منجر بشود، آن ايماني است كه از قلب شما جوشيده و كسي نمي تواند آن را از شما بگيرد.
با عرض معذرت از اساتيد اين سايت فكر نمي كنم فهم اين مطالب براي بعضي ها چندان سخت باشد، يعني كجاي اين مطلب ايهام يا ابهام دارد.
حال اگر كسي ادعا دارد كه اين مطلب درست نيست، بسيار خوب بنده منتظرم با دلايل عقلاني و حساب شده درستي عقيده خود و نادرستي اين ادعا را ثابت كند.
و موضوع آخر اينكه، حال فرض رابراين بگذاريم كه اصلا توا عرفان دارد و آن هم عرفان سرخپوستي يا بوداي است، آيادر امر آموزش تكنيكها اين اعتقاد خللي ايجاد مي كند؟يعني اگر يك نفر روحاني باشد و بفهمد كه كونگ فوتوا از فلسفه بودايي پيروي مي كند بايد آن را كنار بگذارد، در اين صورت بايد تمام سبكهاي رزمي شرقي، مثل : كاراته و تكواندو و جودو و بخصوص ووشو را بايد كنار گذاشت،زيرا اينها از اساس بر پايه فلسفه بودايي بنا شده اند.
بعضي ها با بزرگ كردن بيخودي مسائلي كه وجود ندارد سعي مي كنند ابهت و عظمت دروغيني به توا بدهند. همانطور كه از يارومه افسانه ساختند. در اينجا ذكر يك حكايت از ذن بي مناسبت نيست.
در شهري دو استادذن بودند، و يكي ادعا مي كرد كه بر روي آب راه مي رود و. پرواز مي كند. اما ديگري در خانه اي زندگي مي كرد و با زنان مجالست داشت و مثل بقيه مردم زندگي مي كرد و هيچ ادعاي خارق العاده اي نداشت.
يك روز يكي از رهروان استادي كه ادعاي پرواز داشت به استادي كه ساده زندگي مي كرد گفت : استاد ما روي آب راه مي رود شما چه كار مي كنيد؟
استاد در كمال خونسردي گفت : شايد روباه حقه باز تو بتواند چنين كارهايي بكند،اما معجزه من اين است كه هر وقت گرسنه شدم غذا مي خورم و هرگاه تشنه شدم آب يا شراب مي نوشم.
بنده نمي دانم اين چه اصراري است كه برخي ازدوستان نادان، يارومه را كه خودهيچ ادعايي نداشت تا حد نبوت و امامت بالا مي برند و هيچ توجه ندارند كه بهترين راه براي نابودي كسي همين است.زيرا ديگر نمي تواني وي را پايين بكشي.
مولوي مي گويد:( قريب به مضمون ) نردبان ما و من افتادني است. عاقبت اين نردبان افتادني است.هر كس بالاترنشست موقع افتادن استخوانش سخت تر خواهد شكست.
شايد برخي از ما دوست داشته باشيم در روياهايمان يارومه را يك رهبر عرفاني بينيم ، اما حقيقت آن است كه ايشان هرگز اينگونه نبودند. يارومه در ساخت فلسفه توا از همه اديان كمك گرفتند و تمام مكاتب علمي و فلسفي آن روزگار را بخوبي مي شناختند و به شهادت اكثر راهدانان منزل ايشان همواره پر از كتاب بود. اما هيچگاه مكتبي را بنيان نگذاشتند كه از اول با اجبار صورت بگيرد. يعني هيچ انديشه از قبل ديكته شده اي را به كسي تحميل نكردند.
تمام حقيقت همين است و اگر بنده چيزي را از قلم انداختم اساتيد به بزرگواري خودشان ببخشند. و اگر اشتباهي در اين نوشتا روجود دارد از اساتيد سايت و كانون و همراهان آگاه تقاضا مي كنم بلافاصله آن را يادآور شويد تا در همان ابتدا اصلاح شود.
در خانه اگر كس است
يك حرف بس است.
بدرود