• Create Account
Welcome To Body & Mind Training Institute Inc
   KUNG FU TO'A 
Learn Kung Fu TO'A from Master Mostafa Jalilzadeh
We Invite You to Participate in Our Weekly Talk Show
If you really WANT it, you have to LOVE it

 

You are here You are here: Forum
Guestِ, Welcome
Username Password: Remember me

گفتگوی همراهان
(1 viewing) (1) Guest

TOPIC: گفتگوی همراهان

باسخ‌به: گفتگوی همراهان 9 years, 2 months ago #10851

  • آريا
  • OFFLINE
  • Platinum Boarder
  • ازاد زندگي كن ، سربلند بمير
  • Posts: 512
  • Karma: 5
[center]size=3][b[color=#ff0000]]ادامه مبحث ذن وارتباط و اهميت آن در كونگ فوتوآ[/color][/center]
( بخش سوّم )

با درود بر استاد جليل زاده گرامي و استاد عصار و ديگر همراهان عزيزم.
با قسمت سوم از بحث ذن دركنار شما هستم .استادان عزيز و همراهان گرانقدرقصور بنده را بخاطر تأخير بپذيريد. متاسفانه بيماري ها و مشكلات زيادي مانع از اين مي شود تا اين بحث را مرتب دنبال كنيم.
در دو بخش قبلي به اختصار مواردي را پي گرفتيم. حال سعي مي كنيم در اين بخش موارد ناگفته را بازگو شويم.
يكي از مسائل مهم در بررسي مكتب « ذن » اين موضوع است كه چرا ورزشهاي رزمي مشرق زمين و بخصوص آسياي دور،غالبا با فلسفه بودايي يا ذن يا مقوله هايي از اين دست گره خورده اند؟
چرا اين هنرها در معابد بوجود آمده و پرورش داده شده اند و ارتباط فلسفه با اينها به چه شكل است؟
دراين مطلب من سعي ميكنم به اين پرسش و موضوعات مرتبط به آن پاسخ گويم.
جواب اين موضوع خيلي ساده است.
علت اينكه هنرهاي رزمي با فلسفه و اديان پيوند خورده اند دراين است كه، چون راهبان در معابد زندگي مي كردند لذا بخاطر تمركزات شديد و رياضتها از نظر بدني رو به افول مي رفتند و هم اينكه چون در ان دوران از نظرامنيتي در وضعيت مناسبي قرار نداشتند لذا رهبران آنها سعي كردند براي اين مشكلات راه حلهايي بيانديشند. در نتيجه اولين حركات ووشو كه همان 18 مشت راهب بود پاي به عرصه وجود نهاد. البته در اينجا مهم نيست كه ابداع كننده اين حركات چه كسي بوده، بلكه ما فقط مي خواهيم ارتباط هنرهاي رزمي را با فلسفه و ذن بررسي كنيم.
همانطوركه عرض شد در ابتدا هدف از ابداع حركات رزمي حفظ سلامتي راهباني بود كه در معابد زندگي مي كردند. اما در ادامه اين حركات توسعه پيدا كرد و تبديل به روشي براي دفاع از خود و جنگيدن و در نهايت يك هنر رزمي شد.
قبلا خدمت شما عرض كرده ام كه هنر رزمي ووشو كه مادر هنرهاي رزمي چيني و اسياي دور است به دو بخش هنرهاي دروني و بيروني تقسيم مي شود.
در بخش بيروني عمده تمركز اشخاص بر پرورش جسم است. لذا تمامي اصول، برساختن تن و مستحكم كردن آن و تمرينات سخت رزمي بنا مي شود. در نتيجه افراد بعد از چند سال به نحو خطرناكي قوي شده و از نظر قدرت بدني به حدي رسد مي كنند كه باور آن براي افراد عادي مشكل است.
براي هزاران سال اين توانايي ها درخفا پرورش يافته و راهبان معابد چيني و علي الخصوص معبد شائولين هرگز به افرادغريبه اجازه نمي دادند كه از نزديك شاهد تمرينات آنها بوده و يا روش رسيدن به اين قدرتها را بياموزند.
اما در عصرجديد ما مي بينيم كه مقداري از اين مخفي كاريها برداشته شده و كم گرديده لذا مي توانيم با يك جستجوي ساده در اينترنت فيلمهايي را تماشا كنيم كه مهارت وصف ناشدني راهبان شائولين را به نمايش مي گذارند.
و اما در بخش دروني، اين صرفا بدن نيست كه بايد قوي شود. بلكه عمده توجه اساتيد روي پروروش نيروهاي دروني افراد متمركز مي شود.
اين بخش از هنرهاي رزمي با اتكا به شناخت دروني بنا شده است.
منظور از شناخت دروني اين است كه اگر شناخت ما از انسان همين بدني باشد كه مي بينيم پس ديگر هيچ راز نهاني در آن نيست كه ما بخواهيم براي يافتن آن رياضت بكشيم. بلكه بايد با قوي ساختن جسم و پرورش عضلات و محكم ساختن دست و پا و تمرينات بسيار ضربات مهلكي را فرا بگيريم و با ياد گيري فنون مبارزه درنبرد واقعي و يا درمسابقات بر حريفان غلبه يابيم.
اما دوستان من، اوج هنرهاي رزمي در همين فلسفه است.
شناخت دروني كه از مكاتبي مانند ذن و طب سوزني و يوگا و دهها شيوه فكري برمي خيزد به ما اين را مي گويد كه بدن انسان فقط پوششي براي روح است و ماهيت حقيقي انسان را بايد در درون جستجو كرد.
نيروي « چي » يا « شي » هيچ ارتباطي به مشت زدن نداشته و با قدرت بدني هم هيچ رابطه اي ندارد. در اين سيستم دروني تمرينات بدني كمترين رابطه را باپرورش اين قدرت دارند.دراينجا بيشترتمرينات ذهني و تمركز و تنفسهاي عجيب است كه اين نيرو را در بدن انسان بيدار كرده و به جريان مي اندازد.
حال اين پرسش مطرح مي شود كه چگونه بشر پي به اين قدرتها برده و ايا اصلا چنين نيروهاي واقعيت دارند يا يك مسئله خيالي هستند؟
بايد عرض كنم كه ما هرگز نخواهيم دانست كه چه كسي براي اولين بار اين مسائل را كشف كرد. اما چيزي كه مهم است اين است كه اين قدرتها حقيقي هستند و مي توان با يك برنامه ريزي دقيق علمي و در طول زمان هر كسي به اندازه تلاش و درك خود از آنها بهره مند شود.
وجود انسان سراسر راز است و علم پزشكي با تمام پيشرفتهايي كه در زمينه شناخت جسم داشته، حتي به اندازه سر سوزني هم به درك حقايق درون و روح و روان انسان نزديك نشده. لذا هر مطلبي كه در اين باره بخواهيد بدانيد بايد به سرمنشاء يا سرچشمه همين مكاتب مراجعه كنيد.
متاسفانه در بعضي ازموارد اينگونه مشخص مي شود كه علم امروزي و عمده دانشمندان علوم تجربي بجاي اينكه وقت خود را صرف بررسي و تحقيق در اين باره بنمايند كمر به نابودي اين دانشها بسته اند.زيرا عادت يك دانشمند تجربي اين است كه وقتي نمي تواند چيزي را با معيارهاي علوم مادي مورد بررسي قراردهد خيلي راحت مي گويد اينها وجود ندارند. مثل عمده پزشكان كه وقتي از تشخيص يك بيماري عاجزند خيلي راحت مي گويند از اعصاب است و خود را خلاص مي كنند.
اجداد ما هزاران سال قبل داراي دانش عظيمي در باره انسان و خلقت و هستي بوده اند كه در حال حاضراز اين دانشها فقط داستانهايي برجا مانده است.
همين مقداري كه از يوگا و طب سوزني و هيپنوتيزم و امثالهم باقي مانده است براي گيج كردن تمام دانشمندان كفايت مي كند.
آخر چگونه مي توان باور كرد كه انسانهاي هزاران سال قبل كه قاعدتا بايد فاقد هرگونه پيشرفت علمي باشند توانسته باشند به اين كشف بزرگ برسند كه در بدن انسان دو نوع انرژي وجود دارد كه بهم خوردن تعادل بين اين دو نيرو باعث بيماري مي شود. و يا چگونه مي توان اين موضوع را پذيرفت كه در هندوستان كه در حال حاضر كه عصر پيشرفت است و ما مي بينيم كه مردم آنجا چگونه زندگي مي كنند فردي پيدا بشود و دانش يوگا را به آنها معرفي كند.دانشي عجيب و شگفت انگيز كه هر چقدر بيشتر در باره آن مطالعه مي كنيم حيرت زده تر و گيج تر مي شويم.
مجموعه اين مسائل ما را به اين نتيجه رهنمون مي شود كه پس شناخت ما از دنيا ايراد دارد. بنابراين سوالي كه مطرح مي شود اين است كه پس حقيقت كدام است؟
اينجاست كه مكتب « ذن » وارد ميدان مي شود.
ذن،راهي درست براي شناخت هستي ودرك حقيقت و شگفتيهاي آن است.
همانگونه كه در قبل يادآورشدم در كونگ فوتوآ ذن براي مقاصد و منظورهاي متفاوتي بكار مي رود.
يك بخش از تعاليم ذن اختصاص به حفظ سلامتي رواني و افزايش تمركز و بطور كل مسائلي قرار دارد كه بايد در حيطه علم روانشناسي باليني آنها را قرار داده و بررسي كرد.
يارومه پروفسور ابراهيم ميرزايي با نبوغ خاص خود و با تيزهوشي فراوان همين قسمت را بطورمفصل در كتاب ذن كاراته توضيح داده است.
هدف يارومه اين بود كه با مطرح كردن كونگ فوتوا و جذب افرادبه آنها روش درست زيستن را بياموزد.
عمده فلسفه اي هم كه ايشان آموزشهاي خود را در اين راه بر بنا نهاده بودند همين مكتب ذن بود. البته ايشان يك شناخت فرارواني هم داشتند كه متاسفانه نمي شود در باره اين موضوع در اينجا سخن گفت.
تنها همين مقدارمي توانم بگويم كه اين بخش از شخصيت يارومه را هيچكس در نيافت.زيرا ايشان هرگز در باره آن با كسي سخن نگفتند و اگرهم سخني در اين باره رفته باشد مسلما با افراد اهل رازي بوده كه مقيد هستند اسرار اين مباحث را تا آخر عمر در سينه خود حبس كنند.
بطورخلاصه بايدعرض كنم كه اگر يارومه از صحنه كنار نمي رفتند در حال حاضر كونگ فوتوا مطمئنا بعنوان يك مكتب شناختي مطرح مي شد، نه فقط يك ورزش رزمي.
درصورتي كه زنده باشيم اين بحث را دنبال خواهيم كرد.
پاينده باشيد.
گنگ خواب ديده
The following user(s) said Thank You: Assar, مهدی , حامدعدالتي, اکبر, pedram, anattawa

باسخ‌به: گفتگوی همراهان 9 years, 2 months ago #10852

  • آريا
  • OFFLINE
  • Platinum Boarder
  • ازاد زندگي كن ، سربلند بمير
  • Posts: 512
  • Karma: 5
پاسخ كامنت 10849
آناتواي عزيزم درود برشما
پرسشي عالي مطرح كرده ايد كه پاسخ دادن به آن در اين مختصر نمي گنجد بلكه صفحات زيادي را بايد به آن اختصاص داد. اما در اينجا من باب ادب عرض ميكنم كه در ذن روشهاي زيادي وجود دارد كه يك نفر بتواند از دخالت حواس عادي خود درجريان تفكر و شناخت جلوگيري كند.
اساس يكي از روشهاي ذن براين پايه استوار است كه از نظر فكري شخص را آنقدر با سوالهاي متناقض درگير ميكنند تا مغز قفل شود و خودآگاهي فرد غافگير گردد. در اينجاست كه ناخودآگاه باز مي شود و به مرور اين وضعيت را شرطي مي كنند.
همچنين با طرح سوالاتي باعث مي شوند كه رهروي ذن ساعتها روي ان سوال بي وقفه فكر كند و فقط ان پرسش را تكرار كند. در چنين وضعيتي شخص به حال خلسه فرو مي رود و باز با ارتباط با ضميرناخودآگاه خود به كشف حقيقت مي رسد.
اما عمده مطلب در ذن اين است كه رهروان چون از همان اول دانسته هاي خود را به دور مي ريزند لذا در وقت انديشيدن كمتر درگير آموخته هاي قبلي خود مي شوند. البته در معابد بودايي چون تمام رهروان از سنين كودكي انتخاب مي شوند بهمين دليل ذهنشان كمترين تاثير را از خود آگاهي مي گيرد.
ان شاء الله اگر زنده باشم اين بحث مهم را با هم پي مي گيريم. متاسفانه دوستان به هيچ وجه در مباحث شركت فعلا ندارند.پاينده باشيد.
گنگ خواب ديده
The following user(s) said Thank You: Assar, مهدی , حامدعدالتي, اکبر, pedram, anattawa

باسخ‌به: گفتگوی همراهان 9 years, 2 months ago #10853

  • pedram
  • OFFLINE
  • Platinum Boarder
  • Posts: 330
  • Karma: -1
با درود خدمت استاد و بقیه همراهان
جناب اریا دقیقا همین راز دوستی و سکرت دوستی مشرق زمین جلوی پیشرفتشان را گرفت.مطمین باشید خیلی از
دانشها با همین باور غلط به دست واقفان به ان دانش همراه با انان به گور رفته و مطمین هستم دانش درباره ذن و این نیروها هم خیلی بیشتر از اینها بوده اما با باور راز دوستی اشخاص در مشرق زمین از بین رفته و کمتر شده است.چیزی که در مغرب زمین کمتر شاهد ان هستیم .

ممنون از نوشته هایتان.
ادامه دهید.
The following user(s) said Thank You: Assar, اکبر

باسخ‌به: گفتگوی همراهان 9 years, 2 months ago #10854

  • anattawa
  • OFFLINE
  • Platinum Boarder
  • ازاد اندیش باش به هر قیمتی
  • Posts: 409
  • Karma: 2
درود بر استاد جلیل زاده عزیز و استاد عصار
سلام خدمت اریای گرامی
متن زیر به نظرم جالب امد
آیا براستی زمان وجود دارد؟
نوشته شده توسط : سمیر الله وردی (سام) در تاریخ : ۱۳۹۴/۰۳/۱۳پرینت صفحه


بیگ بنگ: زمان، پدیده ای نامرئی که بر جهان ما حمکرانی می کند و همه جا همچون سایه ای پیوسته همراه ماست. می توان حضورش را در ضربان قلب خود، در طلوع و غروب خورشید یا در لحظات انتظار برای سر رسیدن یک موعد خاص حس کرد. هر چند زمان کاملا با زندگی ما عجین شده اما شگفتا که هر وقت به تفکر درباره ی آن می نشینیم تنها چیزی که عایدمان می شود، انبوهی از سوالات بی پاسخ است، اینکه ماهیت زمان چیست؟ چرا به نظر می رسد که زمان جریان دارد؟ آیا می توان در بُعد زمان به آینده و گذشته سفر کرد؟ آیا می توان گذشت زمان را متوقف کرد؟ آیا زمان زاییده ذهن ماست یا در جهان بیرونی هم واقعا مفهومی به نام زمان وجود دارد؟ و ده ها سوال دیگر.


time-slowingبه گزارش بیگ بنگ، جالب اینجاست که امروز پس از گذشت قرن ها هنوز هم معمای زمان، حل نشده و همچنان برای فلاسفه، دانشمندان و فیزیکدانان درک آن چالش انگیز است، اما جالب تر آنکه برخی از دانشمندان مطمئن نیستند که اساسا زمان وجود دارد یا نه. ماجرای حذف پارامتر زمان از معادلات فیزیک به اواسط ۱۹۶۰ میلادی باز می گردد. در آن دوران جان ویلر، فیزیکدان برجسته ی آمریکایی- که یکی از آخرین همکاران اینشتین محسوب می شد – با همکاری فیزیکدانی بنام برایش دوویت تصمیم گرفتند معادلات نظریه کوانتومی را روی کل جهان اعمال کنند. احتمالا می دانید که بکارگیری نظریه ی کوانتومی برای تبیین مسائلی که در آنها با ابعاد بسیار کوچک- در حد ابعاد اتمی- سر و کار داریم، الزامی است اما شاید از خود بپرسید چه ربطی مابین معادلات کوانتومی و کیهان به این عظمت وجود دارد؟ در پاسخ باید گفت که از آنجایی که براساس مدل متعارف بیگ بنگ، کل جهان از نقطه ای با چگالی انرژی فوق العاده بالا متولد شده و شروع به انبساط کرده است، بنابراین در نخستین لحظات پس از تولد آن، به کارگیری معادلات نظریه ی کوانتومی الزامی است.

بر این اساس؛ ویلر و دوویت تلاش برای اعمال نظریه ی کوانتومی را بر کل جهان آغاز کردند. با توجه به آنکه در فیزیک کوانتومی، رفتار سیستم مورد مطالعه با یک تابع ریاضی بنام « تابع موج سیستم» مشخص می شود، بنابراین ویلر و دوویت در جست و جوی معادله ای بودند که بتواند تابع موج کوانتومی کل جهان را توصیف کند. این دو فیزیکدان سرانجام در تابستان سال ۱۹۶۷ موفق شدند معادله ی مورد نظر خود را بیابند. اما در این معادله که « معادله اساسی کیهان شناسی کوانتومی » محسوب می شد و بعدها به معادله ی ویلر- دوویت شهرت یافت، یک نکته عجیب و راز آمیز وجود داشت: در این معادله پارامتر زمان بطور خود به خود کلا از معادله حذف شده بود و این به آن معنا بود که از نگاه نظریه ی کوانتومی در کل کیهان، اساسا زمان وجود ندارد! اگر به راستی مفهوم زمان در کل جهان وجود ندارد، پس چه عاملی است که سبب می شود ما ظاهرا تصور کنیم زمان در حال گذر است؟

جولیان باربور، فیزیکدان و فیلسوف دانشگاه آکسفورد انگلستان در کتاب خود با عنوان « پایان زمان» که در سال ۱۹۹۹ میلادی منتشر شد، پاسخ جالبی را برای این معما مطرح کرده است. بنابر نظر باربور، کل جهان را می توان به فریم های یک فیلم سینمایی تشبیه کرد. همان طور که در تک تک فریم های یک فیلم چیزی بنام زمان وجود ندارد در کل کیهان هم مفهومی به نام زمان وجود ندارد و جهان همواره همانند فریم های یک فیلم سینمایی کیهانی صرفا در «لحظه حال» حضور دارد. به عبارتی تغییرات و تحولات جهان را به جای مفهوم زمان می توان صرفا با مجموعه یا شبکه ای از لحظات حال کیهانی توصیف کرد.

فرمول بندی فیزیک بدون زمان

اما اگر آن طور که فیزیکدانانی نظیر جولیان باربور براساس معادله ویلر- دوویت به این نتیجه رسیده اند که واقعا مفهومی بنام زمان در کل کیهان وجود ندارد، پس باید راهی را برای فرمول بندی فیزیک کوانتومی بدون استفاده از پارامتر زمان پیدا کرد. این دقیقا همان کاری است که کارلو روولی(Carlo Rovelli)، فیزیکدان دانشگاه مارسی فرانسه انجام داد. حدود ۱۰ سال پیش ، روولی و همکارانش روشی را بسط دادند که به کمک آن می توان رویدادهای کوانتومی متوالی را در قالب یک رویداد واحد و بدون نیاز به استفاده از پارامتر زمان تبیین کرد. در واقع در این رهیافت جدید، مساله چگونگی همبستگی میان تمامی حالات محتمل آن کمیت تبدیل می شود. روولی برای فهم بهتر این تبدیل، مثالی می زند. او می گوید:« اگر بگویم در سفر زمینی خود از بوستون به لس آنجلس ، ابتدا از شیگاگو و سپس از شهر دنور گذشتیم در واقع از نحوه ی توالی زمانی رویدادها برای توضیح دادن نحوه ی سفرم به شما استفاده کرده ام. اما اگر بجای این کار ، مسیر سفرم را از بوستون به لس آنجلس روی نقشه به شما نشان دهم، در واقع اطلاعات مربوط به نحوه ی توالی زمانی اندازه گیری ها را با نحوه ی همبستگی میان مشاهده پذیرها جایگزین کرده ام.»

کارلو روولی - فیزیکدان ایتالیایی
کارلو روولی – فیزیکدان ایتالیایی
با توجه به آنکه به کمک این رهیافت روولی، می توان احتمالات مکانیک کوانتومی را با همان دقت رهیافت متعارف قبلی محاسبه کرد، بنابراین همان طور که روولی می گوید، ممکن است بتوان دینامیک جهان را به جای تحولات زمانی صرفا با شبکه ای از همبستگی ها توصیف کرد. دین ریکلز، پژوهشگر فلسفه فیزیک در دانشگاه سیدنی می گوید:« رهیافت روولی، دیدگاه بی زمانی جهان را با دیدگاه حاکم در فیزیک متعارف هم راستا می کند.» به این ترتیب و براساس رهیافت روولی، اگرچه ما در ظاهر گذشت زمان را احساس می کنیم، اما این احساس در واقع صرفا یک توهم است و همانطور که جولیان باربور هم توضیح داده بود، حقیقت ماجرا به گونه ای دیگر است. طی تقریبا یک دهه ی گذشته، روولی به همراه آلن کان، ریاضیدان مشهور فرانسوی در تلاش هستند تا بطور دقیق تر بفهمند چگونه یک حقیقت بی زمان می تواند پندار گذشت زمان را برای ما به وجود آورد. براساس ایده ی آنها که فرضیه « زمان گرمایی» نام گرفته است. زمان نتیجه ی رفتار آماری جهان است؛ دقیقا همان طور که دما نتیجه ی رفتار آماری توده ی عظیمی از مولکول هاست.

کارلو روولی: « حقیقت جهان، فاقد گذشت زمان است، اما شناخت ناکامل ما از این حقیقت است که مفهوم زمان را شکل می دهد. بنابراین زمان از جهل ما شکل می گیرد. »

برای فهم بهتر این مطلب، توده ای از گاز را در محفظه ای بسته در نظر بگیرید. برای توصیف رفتار این گاز، دو راه مختلف وجود دارد. یک راه این است که تمامی اطلاعات مربوط به مکان و تکانه تک تک مولکول های گاز را بطور مستمر زیر نظر داشته باشیم. در این رویکرد، مفهومی بنام دما اطلا وجود ندارد و به جای آن با تغییر مسمر چیدمان مولکول ها مواجه هستیم. اما از آنجایی که زیر نظر گرفتن تمامی این اطلاعات به لحاظ عملی غیر ممکن است، بنابراین بجای آن می توان از متوسط آماری رفتار مولکول ها برای توصیف رفتار « بزرگ مقیاس» (ماکروسکوپیک) کل گاز درون ظرف بهره گرفت. در این روش تمامی اطلاعات مربوط به تکانه ی همه ی مولکول های گاز را در قالب یک کمیت متوسط آماری بنام دما فشرده می کنیم. کان و روولی معتقدند که دقیقا همین موضوع در مورد کل جهان هم صدق می کند.

grandfatherتوهم زمان کیهانی

ایده روولی روی کاغذ، ایده ی بسیار جالبی به نظر می رسد، اما آیا مدرکی دال بر صحت آن نیز وجود دارد؟ برای یافتن پاسخ، روولی و کان، فرضیه خود را با مدل های ساده به محک آزمون گذاشته اند. برای این کار، آنها به سراغ تابش زمینه ی کیهانی رفته اند. این تابش که در تمامی پهنه ی کیهان حضور دارد، یادگاری باقی مانده از زمان بیگ بنگ است و در واقع نمونه ی خوبی از یک رفتار آماری را در خود دارد که با گرفت میانگین از ویژگی های آن می توان گفت که این تابش ، عملا تابشی یکنواخت با دمای اندکی کمتر از سه درجه کلوین است. این دانشمندان می خواستند ببینند چنانچه اطلاعاتی نظیر شعاع جهان قابل مشاهده را در این مدل آماری وارد کنند آیا می توان جریان ظاهری زمان را از آن استنتاج کرد یا خیر؟

نتیجه ای که آنها بدست آورند، توالی حالت هایی بود که انبساط کیهان را دقیقا همانطور که از معادلات متعارف کیهان شناسی استنتاج می شود، توصیف می کنند. به عبارت دیگر، این توالی حالت ها رفتاری دقیقا مطابق با رفتار حاصل از یک « زمان کیهانی» را از خود بروز می دهند. البته برای آنکه بتوان فرضیه ی زمان گرمایی را روی کل جهان اعمال کرد، لازم است ابتدا نظریه ی کوانتومی گرانش را در اختیار داشته باشیم؛ نظریه ای که به رغم تلاش گسترده فیزیکدانان هنوز حاصل نشده است. با این وجود، همین که یک مدل ساده از تابش پس زمینه ی کیهانی هم توانسته براساس فرضیه زمان گرمایی به نتایج واقعی بیانجامد، بسیار امید بخش است. روولی می گوید: « در نظریه ی گرانش کوانتومی، مفهوم زمان اساسا نقش می بازد. همین نکته هموازه یکی از مسائل اساسی مطرح در ارتباط با این نظریه بوده است، بعنوان یک نظریه ی واقعی پذیرفت. اکنون ما مدل ساده خود را براساس فرضیه زمان گرمایی عملا نشان داده ایم که در حین اینکه مفهوم زمان در آن جایی ندارد، اما در عین حال می تواند رفتار جهانی شبیه جهان ما را بخوبی توصیف کند.»

تابلوی نقاشی "تداوم حافظه" اثر سالوادور دالی
تابلوی نقاشی “تداوم حافظه” اثر سالوادور دالی
واقعا شگفت انگیز است. شاید در عمیق ترین سطوح واقعیت، زمان همانند تابلوی نقاشی مشهور “تداوم حافظه” سالوادور دالی، ذوب شده و محو شود. شاید همان طور که روولی و برخی فیزیکدان های دیگر می گویند، زمان صرفا نتیجه ی نوع نگاه ما به جهان باشد. شاید زمان، نه بخشی از حقیقت جهان بلکه ناشی از آگاهی ناکامل ما از حقیقت جهان باشد. بنابراین اگر قرن ها اندیشیدن به زمان، معمای آن را همچنان لاینحل باقی گذاشته است، جای تعجب نیست، چرا که شاید اگر حقیقت را می دانستیم، دیگر اصلا زمانی وجود نداشت.
تازه کار
The following user(s) said Thank You: Assar, اکبر

باسخ‌به: گفتگوی همراهان 9 years, 2 months ago #10855

  • anattawa
  • OFFLINE
  • Platinum Boarder
  • ازاد اندیش باش به هر قیمتی
  • Posts: 409
  • Karma: 2
عکس های مربوط به مقاله
Attachments:
تازه کار
The following user(s) said Thank You: Assar, اکبر

خطوط 9 years, 2 months ago #10864

با سلام وعرض ادب خدمت استاد جلیل زاده
استاد اگر امکان دارد1-نام خطوط بالا..از سای ورکیما به بعدرابفرمایید
2-درجات ورتبه را نام ببرید به طور مثال همراه-راهدان-جهانبان و.....
The following user(s) said Thank You: mohammad
Time to create page: 0.46 seconds