مطلبي در باره كونگ فوتوآي سنتي و بقيه سبكهاي من در آوردي
( بخش دوم )
معضلي بنام دهقانيان
بنام يگانه هستي بخش
با درود براستاد جليل زاده عزيزو استادعصارو ديگر همراهان
با نام وياد خداوند بزرگ آغازمي كنيم بخش دوم از افشاگري در باره سبكهاي من در آوردي و بخصوص اين قسمت را اختصاص داده ايم به معضلي بنام
( مصطفي دهقانيان).
دهقانيان كيست؟
مصطفي دهقانيان متولد 1339 در تهران بوده و كونگ فو توآ را با برادر خود امير حسن دهقانيان شروع مي كند.تا آنجايي كه بنده اطلاع دارم ايشان دو خط از برادر خود گرفته و مابقي را از دوستان خود كه از شاگردان استاد جليل زاده و بقيه راهدانان بوده انداخذ مي نمايد.( تا همينجا مطلب را داشته باشيد).
مطلبي كه حقير دربالا آوردم كاملا مبتني برحقيقت است. اما درسايت وي اينگونه بيان نشده است.
در سايت وي نوشته شده كه مصطفي دهقانيان در وی در سال 1358 موفق به اخذ مدرک مربیگری از دانشکده انشاء تن و روان شدند.و اضافه كرده اند كه وي فارغ التحصيل دانشكده انشاء تن و روان است.
بايد عرض كنم اين مطلب كاملا دروغ و بي اساس و كذب است و به هيچ وجه صحت ندارد.
زيرا قبلا و در بخش اول صحبتهايم عرض كردم كساني كه از دست استاد ميرزايي شال سبزگرفتند تعداد محدودي هستند و اينها همه نامشان در تاريخ ثبت شده است.
مضاف براينكه اصلا مصطفي دهقانيان هرگز در دانشكده و در هيچيك از كلاسهاي استاد ميرزايي حتي براي چند ثانيه نيز شركت نداشته اند.زيرا اگر بودند بايد كسي وي را در اين كلاسها رويت مي كرد. مگر مي شود كه كسي شاگرد استاد ميرزايي باشد و شال بند سبز و هيچ كس ازشاگردان ديگروي را نشناسند؟ دهقانيان اگر شاگرد خصوصي استاد ميرزايي نيز بود بالاخره بايد كسي او را مي ديد.چطورهيچيك از شاگردان استاد ميرزايي با وجود تمام اختلافاتي كه با هم دارند در اين موضوع متفق القول هستند كه شخصي نام مصطفي دهقانيان هرگزدرهيچ يك از كلاسهاي استاد ميرزايي شركت نداشته است. استاد جليل زاده كه ارشد شاگردان استاد ميرزايي است و بقيه راهدانان نيز اذعان دارند كه ما وي را حتي براي چند دقيقه هم در كلاس استاد ميرزايي نديده ايم.
از اين گذشته، همه اساتيد قبول دارند كه دانشكده فقط يك اسم بود. بنابراين دانشكده اي كه وجود خارجي نداشت چطور فارغ التحصيل داشت؟ آن هم فقط يك نفر و آن هم مصطفي دهقانیان؟!!!
اما اين شخص همچنان اصرار دارد كه نه تنهاشاگرداستاد ميرزايي است، بلكه ارشد شاگردان ايشان بوده و از دست استاد هم حكم گرفته و هم با ايشان عكس دارد.

ادعايي كه كاملا دروغ است.زيرا همه مي دانند كه ارشد شاگردان استاد ميرزايي، استاد جليل زاده است.
در اينجا ذكر يك خاطره بي مناسبت نيست.
زماني بنده با اين شخص و شاگرد وي حسين اميراعظمي ( خدايش ببخشد و بيامرزد) كارمي كردم. در باشگاهي در حصارك كرج و مدارك هم موجود است.
در دهه شصت كسي چندان اطلاعي نداشت كه استاد ميرزايي چند تا شاگرد داشته و ارشد ايشان كيست ( حداقل ما نمي دانستيم.زيرا مثل الان اينقدر تكنولوژي پيشرفت نكرده بود). ما ازاقاي حسين اميراعظمي سوال كرديم كه استاد ايشان كيست؟ وي گفت: استاد ميرزايي.
بنده عرض كردم ايشان كه در صفحه اول كتاب خودشخصي بنام «اميرترابي»( يا امين ترابي، بخوبي يادم نيست. كساني كه آن كتاب را دارند البته چاپ اولش را، در صفحه اول بينند). را استاد خود خطاب نموده. اما وي جواب داد كه از روي تواضع اين كار را كرده است.البته بعدها مشخص شد كه اين شخص خودش شاگرد دهقانيان بوده و جالب است كه استاد شاگرد خود را استاد خويش خطاب مي كند.
سپس ما از خود دهقانيان در اين باره پرسش كرديم گفت من شاگرد ارشد استاد ميرزايي هستم.

و وقتي كه ما از وي خواستيم تا تصويري با استاد نشان دهد. وي عكسي ازيارومه را آورد كه در باشگاه نازي اباد در حالت راتو ايستاده بود و نيم رخ يك شال بند سبز معلوم بود كه تا حدي شبيه به وي بود. اما بنده قانع نشدم و بعد از بررسي ها مشخص شد كه آن فرد استاد « علي قاري حقيقت » بوده است.
كساني كه در سال 60 الي 62 در باشگاه حسين اميراعظمي در حصارك كرج بوده اند حرف مرا تصديق خواهند كرد.
جالب اينكه در تابستان سال 61 در يك برنامه كوه پيمايي مصطفي دهقانيان شال مشكي بسته بودند كه در عكسها نيزموجود است و همين باعث مشاجره حقيربا ايشان شد.
دقت كنيد دردهه شصت ايشان شال مشكي مي بست.

يعني در دوراني كه اساتيدي مثل استاد جليل زاده و داداشي وبرادران حبيب پور سبز مي بستند يك جوان 21 ساله به خودش شال مشكي داده بود.
كسي كه دركلاس از ترس راهدانان استاد ميرزايي، شال سبز با خط سفيد مي بست.
مصطفي دهقانيان اصرار دارد كه وي شاگرد استاد ميرزاي است. حال يك پرسش از شما خوانندگان محترم.
ايا مي شود كه استاد ميرزايي به كسي شال سبز بدهد و بعد ازاينكه بشنود آن فردشالسبزبسته استاد«حميدآژيرنيا » را كه الحمدلله زنده و حاضراست را به سراغ وي بفرستد كه شال را از كمرش باز كرده به گردنش ببندد؟ ايا اين با عقل جور در مي ايد؟
ايا تمام شاگردان استاد ميرزايي دروغ مي گويند و اين شخص راست مي گويد؟ آخر اين چه منطقي است؟
حال از اين بحث چه نتيجه اي مي خواهيم بگيريم ؟
نتيجه بحث
ما در اينجا ثابت كرديم كه مصطفي دهقانيان هرگز نه شاگرد استاد ميرزايي بوده و نه حتي شال سبزاز ايشان يا ديگر اساتيد گرفته است. بلكه شال سبز خط سفيد ايشان هم در سال 70 يا 71 با امتحاني كه اقاي بيژن ثابتي مطلق طبق مصاحبه اي كه با مجله جسم و جان انجام داده اند و اين مطلب را اظهار داشته اند صادر شده است. يعني در صورت صحت اين مطلب ، وي شال سبز خود را ازيكي ازشاگردان استاد ميرزايي گرفته است.
پس نتيجه :
1- مصطفي دهقانيان شخص دروغگويي است.زيرا از سال 58 تا 71 به دروغ خود را شال بند سبز استاد ميرزايي و ارشد شاگردان وي خطاب كرده است.
2- بنابراين وي به جامعه كونگ فو و استاد ميرزايي خيانت كرده است.
3- پس اين شخص اصلا مجاز به تعليم و دايركردن كلاس نبوده و تمام احكامي هم كه از ان زمان تا بحال صادر كرده فاقد ارزش قانوني است.
4- پس با اين حساب اين شخص كه به ارمانهاي راهبرخيانت كرده بايد از جامعه كونگ فو اخراج بشود. بلكه هر كس ديگر هم كه مثل وي به دروغ چنين ادعاهايي مي كند بايد از اين ورزش رانده شود.اين حرف بنده نيست. قانون اين را مي گويد. ايا اين اشخاص اگر شاگردانشان بدون داشتم حكم اقدام به تعليم و دايركردن كلاس بكنند دست به چنين كاري نمي زنند؟ اين خواسته بزرگي نيست. بنده بعنوان يك همراه كوچك تقاضا دارم قانون در باره اين شخص بطو ركامل اجرا بشود.
5- با اين وصف كونگ فوتواي سنتي وي نيز بايد منحل بشود. زيرا شخصي كه خودش به هيچ وجه صلاحيت تعليم ندارد چطور مي تواند بنيان گذار سبك ديگري باشد.( البته درباره تواي سنتي هم صحبت خواهيم كرد).
حال بنده صحبتي دارم با اقاي دهقانيان
جناب مصطفي دهقانيان، بنده بعنوان يك همراه از شما مي خواهم كه از خودتان دفاع كنيد.زيرا هر يك از شاگردان استاد ميرزايي احكام خود را دارند و به اندازه اي مدرك دارند كه بتوانند اثبات كنند شاگرد استاد ميرزايي هستند. ميدانم كه شما اين مطلب را مي خوانيد، لذا اگر ذره اي براي حيثيت خود ارزش قائليد بياييد و در همين سايت مدارك راهداني و ارشديت خود را ارائه دهيد. در غيراين صورت بايد در حضور ملت شريف ايران اعتراف كنيد كه اين همه سال دروغ گفته ايد. من مطئنم اگر به دروغ خود اعتراف كنيد مطمئنا مردم شما را مي بخشند. ايا خبرداريد رئيس هيئت كونگ فوتواي سنتي شما در شهرستان بناب به نام
« ميلاد عباسپور » در اين سايت ثبت نام كرد و قصد بلوا داشت وباهوشياري استاد جليل زاده مفتضح شد.
اما جالب اين است كه همين شخص نيز از ابتدا قبول داشت كه شما شاگرد استاد ميرزاي نيستيد و هر گز دانشكده اي وجود نداشته كه شما فارغ التحصيلش باشيد. خلاصه كلي به شما بدو بيراه گفت و اين نشان مي دهدكه حتي برخي ازشاگردانتان در ته دل اين مطالب را مي دانند. اما بعد كه دستش روشد ادعا كرد شما حكم راهداني از استاد ميرزايي داريد و فيلمي ميكس كرده و در آن تمام مدارك خود وعكسهايي كه با استاد ميرزايي انداخته ايد را به نمايش گذاشته ايد.
اگرشاگرد شما راست مي گويد چرا آن فيلم را درميان عامه مردم انتشار نمي دهيد؟ چرا در اينترنت به تماشا نمي گذاريد؟ از چه مي ترسيد؟ ايا مگر غيراز اين است كه نشان دادن حكم راهبرو تصاويري كه با وي داريدعلي الاصول بايد باعث افتخار شما باشد.پس چرا آنها را به ما و ديگران نشان نمي دهيد؟ اگر ش . .ف داريد از خود دفاع كنيد.
اما من مي دانم كه شما هرگز در هيچ كجا حضور نمي يابيد. چون حرفي براي گفتن نداريد.
بنابراين وبالطبع وجدان نيز نداريد. زيرا سالهاست كه نداي وجدانتان را خفه كرده ايد. اما من ازشما ميپرسم به چه قيمتي؟
شما بيش از سي سال است كه به همه دروغ گفته ايد، بنابراين مالي هم كه از اين راه به دست آورده ايد حرام است. شما كه در همايش خود را فردي مذهبي و پيرو دين معرفي كرده ايد چطور راضي به تحصيل مال حرام مي شويد؟ ايا از عذاب الهي نمي ترسيد؟خوب معلوم است كه نمي ترسيد.
شما جرمهاي زيادي مرتكب شده ايد كه مهمترينش دزديدن وقت مردم است. شما به همراهان خود دروغ گفته ايد و چون تكنيكهاي شما غلط است لذا اگر كسي بخواهد به دلايلي از نزد شما به استاد ديگري مراجعه كند بايد تمام تكنيكهايش را ازنو اصلاح كند و اين گناه كمي نيست.
شما سوگند نامه كونگ فوتوا را زير پا گذاشته ايد،پس چطور مي خواهيد همراهان خود را به انجام آن وادار كنيد؟
و آخرين سوال از شما:
جناب دهقانيان مگر شما ادعا نمي كنيد كه كونگ فوتواي سنتي را به اين دليل ساخته ايد كه ان را حفظ كنيد؟
اگر چنين است پس چرا نام راهبر را از آرمهاي اين سبك حذف كرده ايد؟اين چه نوع احترام و چه نوع پاسداشتي است؟
پس لطفا اعلام كنيد كه كونگ فوتواي سنتي را چه كسي ابداع كرده است ؟
اعمال شما به هيچ وجه قابل دفاع نيست، اما من براي شما يك راه نجات باقي مي گذارم.
من در مقابل تمام همراهانم با شما شرط مي كنم اگر شما ثابت كرديد كه شاگرد استاد ميرزايي هستيد و از وي شال سبزخود را دريافت كرده ايد كه هرگز چنين نبوده چون من سالهاست كه شما را بخوبي مي شناسم حتي بهترازخودتان،اما با اينحال قرار مي گذارم اگر اثبات كرديد من دست شما را مي بوسم. اما اگر نتوانستيد و مي دانم كه هرگز نمي توانيد پس بايد در مقابل همه اعتراف كنيد كه در تمام اين سالها دروغ گفته اي و سپس لباس مقدس كونگ فو را از تن خود خارج كرده و ازاين عرصه خارج شويد.
و اما سخني دارم با رييس محترم فدراسيون گونگ فو.
دوست گرامي من از شما فقط يك پرسش دارم.
ايا هر كس كه بيايد در فدراسيون و ادعا كند كه شال بندمشكي و سرخ است و فلان است، شما بايد بپذيريد؟ اگر اينگونه است پس لطف كنيد اين موضوع را در ملاء عام ودر رسانه ها اعلام كنيد. چون ديگر نيازي به اين نيست كه كسي در آنجا حكم ارائه دهد.با اين حساب ازمون گرفتن هم چيز بي معنايي است.
جناب، ايا شما خودتان كونگ فوكار نبوده ايد؟ اگر بوده ايد شاگرد چه كسي هستيد؟ استاد شما شاگرد چه كسي بوده ؟ ايا شال سبز خود را از راهبرگرفته بوده؟
چطور و با چه منطقي به يك فرد دروغگو اجازه مي دهيد كه خود را بنيان گذار يك سبك اعلام كند. سبكي كه قبلا توسط شخص پروفسور ابراهيم ميرزايي بنيان گذاري شده است؟
اگر جوابي براي اين پرسشها داريد ما خوشحال مي شويم آن را بشنويم. وگرنه روز ي مي رسد كه در برابر جامعه كونگ فوكاران بايد حقيقت را اعتراف كنيد.
و اما در باره سبك كونگ فوتواي سنتي. در بخش سوم به آن نيزخواهيم پرداخت.
استاد جليل زاده عزيزو استاد عصار گرامي و همراهان گرام. پاينده باشيد. توآ