سلام بر استاد ارجمند و نیما و محمد عزیز
نیمای عزیز فقرات نوشتهای شما جای ابهام دارد آیا تفکر کردید که مقصود از این نوشتها چیست
1- فرمودید (کتاب دین اومده اما هرزمان افرادی میان و تفسیرش میکنن و شرح میدن و راه رو به شکلی نوین توضیح میدن و هدف اونها آوردن دین جدید نیست که دین از اول یکی بوده و هست چون خدا یکیست بلکه هدف راهنمایی و راهگشاییست.
یارومه هم برای منو امثال من همین آدم بوده که راه رو برام روشن کرده و گفته مجهول واقعی خود ما هستیم.چیزی که ناشناخته مونده ما هستیم.قدر خود نمیدانیم.مرتبه خود نمیدانیم.مثلا در مورد انسان و شیطان اینجور گفتن که:شيطان گمراهي آدم است از ذات و فطرت آفرينش.
آدم بالاتر از سياست ها و بالاتر از قوانين دنيوي است . آدم كتاب قانون آفرينش خداست و هر آدم صفحه اي از صفحات كتاب قانون آفرينش خداست .حفظ شأن آدم حفظ شأن روان آفرينش است ؛ لذا هر گونه تجاوز به شأن آدم صفت شيطاني است) اگر مقصود شما از افراد آمدند و دین را به شکلی نوین ارائه دادند انبیاء باشند بعد این کلام را چسباندید که یارومه هم برا من و امثال.....کلام شما مفهوم نیست که استاد جلیل زاده در نوشته های قبلی بحث های بین من و آقای پدرام فرمدند کونگ فو توا دین نیست عقیده نیست اگر مقصود انسانیت است که ما هم در بحثهای قبلی به این نکته اشاره داشتیم که راه کونگ فو توا رسیدن به انسانیت است
2- فرمدید (آدم بالاتر از سياست ها و بالاتر از قوانين دنيوي است . آدم كتاب قانون آفرينش خداست و هر آدم صفحه اي از صفحات كتاب قانون آفرينش خداست .حفظ شأن آدم حفظ شأن روان آفرينش است ؛ لذا هر گونه تجاوز به شأن آدم صفت شيطاني است ) مقصود شما از آدم چیست یعنی مکتب انسانیت یعنی دین اگر چیز دیگری است بفرماید اگر عقل آدمی است که خدمت شما عقل آدمی همین عقل های ما خوب این عقول ناقصند مرشد می خواهند و بدون مرشد راه یافتن به کمال میسر نیست چرا که در قرآن ما را در نیل به کمال رسیدن به تمسک جستن به اهلبیت متذکر میکند که به ریسمان الهی چنگ زنید تا به چاه نیافته اید بدون تمسک به اهلبیت پیمودن این راه غیر ممکن است پس یقینا استاد مقصودشان فقط رجوع به عقل خودمان نیست پس اندیشدن فقط نیست خوب من حالت ذن میگیرم و می اندیشم به کجا میرسم ناکجا آباد خوب از خودم چی دارم جسم پوست گوشت و... پس مقصود از تفکر اندیشدن در خود و نیل به کمال داشتن که وجود مقدس پروردگار است من عرف نفسه فقط عرف ربه پس سزوار است خوب در این زمینه تفکر کنید نوشته های قبلی را ملاحظه بفرماید متوجه می شوید
3- فرمودید (من روزه میگیرم نماز میخونم دیگه نمیپرسم آیا یارومه نماز میخوند یا نه!چون چیزی به من داده که بتونم خودم تشخیص بدم که آیا نماز خوندن خوبه یا نه!روزه لازمه یا نه!من رو به آزادی فرامیخونه و آزادی رو آزادانه اندیشیدن و نه دنباله رو اندیشه دیگران رفتن معرفی کرده!
کلام ایشون برام خیلی جالبه و چه زیبا فرمودن که:
انسان آگاه کسیست که به ارزش زنده ماندن و تحرک واقف است!
زندگی رو جوشش اندیشه میدونه و مرگ رو زمانی که نیاندیشیم!
چه بگیم توآ دینیست چه بگیم نیست راه همون راه درسته!
راه در دنیا یکیست و آن راه راستیست....اسمش هرچی که میخواد باشه....)
عارضم خدمتتان انسان آزاد است که بیندیشد و از اندیشها ملاک صحیح را انتخاب کند خوب این هم حرف ماست اما پرسیدن خود نوعی آزادی است چون من در انتخاب عقیده ام آزاد هستم چون می خواهم ملاک صحیح را انتخاب کنم چون اهلبیت می فرمایند عقل هم می فرماید ببینید دینتان را از چه کسی میگیرید زیرهرعلمی که نمی شود سینه زد پس پرسیدن منافاتی با آزادی ندارد این همه مباحث دینی در شبکه ها می شود دین سکولار یا دین اسلامی ضمنا ملاک اگر دین شد شخص در شناحته شدنش با همین مسائل دینی است که آی دینا شخص میرزایی آدم لاآبالی نبودند دارای دین بودند فرد مذهبی بودن چون شعارش همین گر به خود آیی به خدایی رسی پس این فرمایش شما غلط است که ما در تشخیص هویت اشخاص به ملاکها رجوع می کنیم ملاک هم اگر دین باشد که ملاکهایش مشخص است.
بدرود