• Create Account
Welcome To Body & Mind Training Institute Inc
   KUNG FU TO'A 
Learn Kung Fu TO'A from Master Mostafa Jalilzadeh
We Invite You to Participate in Our Weekly Talk Show
If you really WANT it, you have to LOVE it

 

You are here You are here: Forum
Guestِ, Welcome
Username Password: Remember me

گفتگوی همراهان
(1 viewing) (1) Guest

TOPIC: گفتگوی همراهان

باسخ‌به: بدنسازی 9 years, 7 months ago #10235

  • anattawa
  • OFFLINE
  • Platinum Boarder
  • ازاد اندیش باش به هر قیمتی
  • Posts: 409
  • Karma: 2
تقدیم به اریای عزیز و چناب پدرام خان کهنسال جوان دل
مولوی » مثنوی معنوی » دفتر دوم
020202.jpg



صوفیی در خانقاه از ره رسید
مرکب خود برد و در آخر کشید
آبکش داد و علف از دست خویش
نه چنان صوفی که ما گفتیم پیش
احتیاطش کرد از سهو و خباط
چون قضا آید چه سودست احتیاط
صوفیان تقصیر بودند و فقیر
کاد فقراً ان یکن کفراً یبیر
ای توانگر که تو سیری هین مخند
بر کژی آن فقیر دردمند
از سر تقصیر آن صوفی رمه
خرفروشی در گرفتند آن همه
کز ضرورت هست مرداری مباح
بس فسادی کز ضرورت شد صلاح
هم در آن دم آن خرک بفروختند
لوت آوردند و شمع افروختند
ولوله افتاد اندر خانقه
کامشبان لوت و سماعست و وله
چند ازین صبر و ازین سه روزه چند
چند ازین زنبیل و این دریوزه چند
ما هم از خلقیم و جان داریم ما
دولت امشب میهمان داریم ما
تخم باطل را از آن می‌کاشتند
کانک آن جان نیست جان پنداشتند
وان مسافر نیز از راه دراز
خسته بود و دید آن اقبال و ناز
صوفیانش یک بیک بنواختند
نرد خدمتهای خوش می‌باختند
گفت چون می‌دید میلانش بوی
گر طرب امشب نخواهم کرد کی
لوت خوردند و سماع آغاز کرد
خانقه تا سقف شد پر دود و گرد
دود مطبخ گرد آن پا کوفتن
ز اشتیاق و وجد جان آشوفتن
گاه دست‌افشان قدم می‌کوفتند
گه به سجده صفه را می‌روفتند
دیر یابد صوفی آز از روزگار
زان سبب صوفی بود بسیارخوار
جز مگر آن صوفیی کز نور حق
سیر خورد او فارغست از ننگ دق
از هزاران اندکی زین صوفیند
باقیان در دولت او می‌زیند
چون سماع آمد ز اول تا کران
مطرب آغازید یک ضرب گران
خر برفت و خر برفت آغاز کرد
زین حرارت جمله را انباز کرد
زین حرارت پای‌کوبان تا سحر
کف‌زنان خر رفت و خر رفت ای پسر
از ره تقلید آن صوفی همین
خر برفت آغاز کرد اندر حنین
چون گذشت آن نوش و جوش و آن سماع
روز گشت و جمله گفتند الوداع
خانقه خالی شد و صوفی بماند
گرد از رخت آن مسافر می‌فشاند
رخت از حجره برون آورد او
تا بخر بر بندد آن همراه‌جو
تا رسد در همرهان او می‌شتافت
رفت در آخر خر خود را نیافت
گفت آن خادم به آبش برده است
زانک خر دوش آب کمتر خورده است
خادم آمد گفت صوفی خر کجاست
گفت خادم ریش بین جنگی بخاست
گفت من خر را به تو بسپرده‌ام
من ترا بر خر موکل کرده‌ام
از تو خواهم آنچ من دادم به تو
باز ده آنچ فرستادم به تو
بحث با توجیه کن حجت میار
آنچ من بسپردمت وا پس سپار
گفت پیغمبر که دستت هر چه برد
بایدش در عاقبت وا پس سپرد
ور نه‌ای از سرکشی راضی بدین
نک من و تو خانهٔ قاضی دین
گفت من مغلوب بودم صوفیان
حمله آوردند و بودم بیم جان
تو جگربندی میان گربگان
اندر اندازی و جویی زان نشان
در میان صد گرسنه گرده‌ای
پیش صد سگ گربهٔ پژمرده‌ای
گفت گیرم کز تو ظلما بستدند
قاصد خون من مسکین شدند
تو نیایی و نگویی مر مرا
که خرت را می‌برند ای بی‌نوا
تا خر از هر که بود من وا خرم
ورنه توزیعی کنند ایشان زرم
صد تدارک بود چون حاضر بدند
این زمان هر یک به اقلیمی شدند
من که را گیرم که را قاضی برم
این قضا خود از تو آمد بر سرم
چون نیایی و نگویی ای غریب
پیش آمد این چنین ظلمی مهیب
گفت والله آمدم من بارها
تا ترا واقف کنم زین کارها
تو همی‌گفتی که خر رفت ای پسر
از همه گویندگان با ذوق‌تر
باز می‌گشتم که او خود واقفست
زین قضا راضیست مردی عارفست
گفت آن را جمله می‌گفتند خوش
مر مرا هم ذوق آمد گفتنش
مر مرا تقلیدشان بر باد داد
که دو صد لعنت بر آن تقلید باد
خاصه تقلید چنین بی‌حاصلان
خشم ابراهیم با بر آفلان
عکس ذوق آن جماعت می‌زدی
وین دلم زان عکس ذوقی می‌شدی
عکس چندان باید از یاران خوش
که شوی از بحر بی‌عکس آب‌کش
عکس کاول زد تو آن تقلید دان
چون پیاپی شد شود تحقیق آن
تا نشد تحقیق از یاران مبر
از صدف مگسل نگشت آن قطره در
صاف خواهی چشم و عقل و سمع را
بر دران تو پرده‌های طمع را
زانک آن تقلید صوفی از طمع
عقل او بر بست از نور و لمع
طمع لوت و طمع آن ذوق و سماع
مانع آمد عقل او را ز اطلاع
گر طمع در آینه بر خاستی
در نفاق آن آینه چون ماستی
گر ترازو را طمع بودی به مال
راست کی گفتی ترازو وصف حال
هر نبیی گفت با قوم از صفا
من نخواهم مزد پیغام از شما
من دلیلم حق شما را مشتری
داد حق دلالیم هر دو سری
چیست مزد کار من دیدار یار
گرچه خود بوبکر بخشد چل هزار
چل هزار او نباشد مزد من
کی بود شبه شبه در عدن
یک حکایت گویمت بشنو بهوش
تا بدانی که طمع شد بند گوش
هر که را باشد طمع الکن شود
با طمع کی چشم و دل روشن شود
پیش چشم او خیال جاه و زر
همچنان باشد که موی اندر بصر
جز مگر مستی که از حق پر بود
گرچه بدهی گنجها او حر بود
هر که از دیدار برخوردار شد
این جهان در چشم او مردار شد
لیک آن صوفی ز مستی دور بود
لاجرم در حرص او شبکور بود
صد حکایت بشنود مدهوش حرص
در نیاید نکته‌ای در گوش حرص
تازه کار
The following user(s) said Thank You: Assar, آريا , اکبر

باسخ‌به: گفتگوی همراهان 9 years, 7 months ago #10238

  • مهدی
  • OFFLINE
  • Junior Boarder
  • Posts: 39
  • Karma: 0
با سلام.
آقا پدرام عزیز در خصوص پست 10001.
در مورد بیگ بانگ یا مهبانگ که طبق این نظریه فیزیکدانان آغاز عالم رو از این انفجار میدانند. با جناب آریا موافقم. به قول استادم: «حقیقت این است که اولا کلی بودن این موضوع(زمان) و ثانیا پیچیدگی آن باعث شده هنوزهم فیلسوفان و فیزیکدانان با همه مطالعات و تلاشهای علمی در جواب به آن آنطور که در روشنی و قطعیت حرف آخر باشد اظهار ناتوانی کنند. زمانی واقعه بیگ بنگ برای تشریح آغاز عالم در فیزیک مطرح و استقبال شد ولی اخیرا آن نیز مورد شک قرار گرفته.»
یا به قول استاد دیگرم: «اگر از فیزیکدانی بپرسی که آیا قبل از بیگ بانگ زمانی وجود داشته است یا نه؟ و اگر وجود داشته، آیا این زمان متناهی بوده است یا نامتناهی؟ و... آنها نمی توانند به این سوالات پاسخ دهند و این کار فیلسوفان است. »
حال این نظریه چی میگه آنچه که من می دانم این است که طبق آن ، این جهان بر اثر یک انفجار( یعنی یک تصادف، که باز فیلسوفانی هستند که اصلا با این نوع نگاه مخالفند اینکه یک دفعه یه تصادف و یه انفاری رخ داده و همه چیز طی مرور زمان بوجود آمده. منم کلا و اصلا با تصادف مخالفم. یه سوال ساده: به نظر شما آیا یک تصادفی که در خیابان بین دو وسیله نقلیه رخ می دهد آیا اسمش را می شود تصادف گذاشت معلومه که نه چون هیچ چیز در این جهان از روی تصادف رخ نمی دهد آیا دلیل یا دلایلی وجود نداشته که این دو وسیله با هم برخورد کرده اند؟ من اصلا نمی دانم که چرا اصلا باید چنین واژه ای داشته باشیم.) شکل گرفته و از آن زمان جهان در حال از هم گسیختگی است و همچنان ادامه دارد.
در این مورد شما رو دعوت می کنم به خواندن کتاب فوق العاده فوق العاده عالی «معمای زمان و حدوث جهان» اثر استاد بزرگ و عالی قدر دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی.

اما در مورد مطالب دیگرتون حقیر نظر خودمو میدم. اینکه می گید که در حمله ی انگلیسها به هند این مرتاضان و یا در هر حمله ی دیگری توسط هر کسی به هر کجایی، اینکه علمای آن جامعه ای که مورد تجاوز قرا گرفته نتوانسته اند کاری بکنند. به خاطر این است که آنها به گوشه نشینی پرداخته و فقط به عبادت خدا پرداخته اند که بهش می گن رهبانیت اینکه دکتر شریعتی می گفت که علمای تر و تمیز رو طلقچه نشسته منظورش همین علما بوده اند و شریعتی امثال بزرگانی چون امام خمینی و مطهری و غیره رو همیشه می ستود چون ساکت و بی تفاوت نبودند و اسلام هم با رهبانیت مخالف هست به همین دلیل چون صرف به عبادت خدا پرداختن و نسبت به خلق خدا و جامعه بی تفاوت بودن چه فایده ای می تواند داشته باشد جز اینکه همیشه بر چنین قومی سواری خواهند کرد و بیگاری خواهند کشید و همین است که حضرت علی (ع) میگوید که دست خدا بر جماعت است از تفرقه بپرهیزید. ( از حسین آقا خواهش دارم که در مورد مطلب اخیر نظرشون رو بدهند.)
The following user(s) said Thank You: آريا , اکبر, pedram

باسخ‌به: گفتگوی همراهان 9 years, 7 months ago #10240

  • مهدی
  • OFFLINE
  • Junior Boarder
  • Posts: 39
  • Karma: 0
با سلام.
جناب آریای عزیز من در پست 10160سوالاتی از شما داشتم لطفا اگه امکانش هست پاسخ دهید و اگر در این محیط امکانش نیست لااقل بهم ایمیل کنید.
اگه مقدور بود آدرس ایمیلمو بفرستم.
The following user(s) said Thank You: آريا

باسخ‌به: گفتگوی همراهان 9 years, 7 months ago #10241

  • آريا
  • OFFLINE
  • Platinum Boarder
  • ازاد زندگي كن ، سربلند بمير
  • Posts: 512
  • Karma: 5
پاسخ به 10240
همراه مهدي دود بر شما. ايميل خود را بگذايد در فرصت مقتضي پاسخ سوالهايتان را به آن ميفرستم.
گنگ خواب ديده
The following user(s) said Thank You: اکبر

باسخ‌به: گفتگوی همراهان 9 years, 7 months ago #10242

  • Assar
  • OFFLINE
  • Administrator
  • Posts: 414
  • Karma: 27
با درود،
سوال شده بود که آیا رابطه ای ما بین کونگ فو توا و آنچه به عنوان ووشو معرفی شده می باشد یا نه، لطفا دوستان نظرشان را بگویند،
و نکته دیگر اینکه با تمام گفتگو های چه مهربانانه و چه ............صحبت ها در مورد ذن به یک نتیجه مشترک نرسیده، البته دلیل ان هم مشخص به نظر اینجانب مشخص است.
Attachments:
دگر مرد رهي ميان خون بايد رفت
از پاي فتاده سرنگون بايد رفت
تو پاي به ره بنه دگر هيچ مپرس
خود راه بگويدت كه چون بايد رفت
Last Edit: 9 years, 7 months ago by Assar.
The following user(s) said Thank You: آريا , pedram, anattawa

باسخ‌به: گفتگوی همراهان 9 years, 7 months ago #10243

  • آريا
  • OFFLINE
  • Platinum Boarder
  • ازاد زندگي كن ، سربلند بمير
  • Posts: 512
  • Karma: 5
همراه پدرام درود بر شما
گفته ايد كه تقصير بنده است كه اين شخص چنين گستاخ شده. نه دوست گرامي متاسفانه آب از سرچشمه گل آلود است. كامنتهاي اين چند روز را بخوانبد تا همه چيز برايتان واضح شود.وقتي كه از شخصي حمايت مي كنيم بايد به فكر اين رزوها هم باشيم.
گنگ خواب ديده
The following user(s) said Thank You: اکبر, pedram, anattawa
Time to create page: 0.38 seconds