این ماجرا را از استاد حبیب پور هم بپرسید شرح آن را خواهند داد.
قبل از انقلاب و بعد از بسته شدن باشگاهی تاج، ما یعنی فیروز، هوشنگ، علی و من در باشگاه علی آباد کار و تدریس میکردیم که دهقانیان بوسیله یکی از شاگردان من که باهاش دوست بود بنام محمود صفاخو درخواست کرد که ما واسطه شویم و از یارومه بخواهیم که اجازه تدریس در گوهردشت کرج را داشته باشد.
یارومه با درخواست ما موافقت کرد در صورتی که دهقانیان تعهد دهد که در تمرینات باشگاه علی آباد برای برطرفی ضعفهای خود شرکت کند. دهقانیان متعهد به این مسئله شد و اجازه تدریس را گرفت ولی بعد از یک هفته زد زیر قولش در کلاسها شرکت نکرد.
مورد دوم اوایل انقلاب بود که دهقانیان پوستر پرنده خود را چاپ کرد که یارومه از موضوع خیلی ناراحت شدند حتی استاد آژیرنیا را مامور کردند که شال دهقانیان را از کمرش باز کنند و به گردنش ببندند و وقتیکه حمید آژیرنیا به باشگاه کرج او به این منظور رفت، مصطفی دهقانیان از درب عقب فرار کرده بود.