پدرام عزيز درود بر شما
هر چند اين مسئله اي كه شما مطرح كردي مستقيم به بنده مربوط نمي شود. اما من خودم را دوست و همراه شما مي دانم. لذااز شما خواهش مي كنم اين مسائل را به دل نگيريد. دوست عزيز تر از جان. ما اينجا مهمانيم و بايد به قانون صاحبخانه رفتار كنيم.اگر دقت كنيد ما در حقيقت جز زحمت براي استاد جليل زاده گرامي و جناب عطار هيچ منفعت مادي و يا معنوي نداريم.ايشان از وقت خود مي گذرند وبا حوصله پيامها را مي خوانند و اگر تشخيص بدهند كه اين پيام در سايت درج بشود بهتر است حتما آن را به معرض ديد مي گذراند.بنده هم تا بحال چندمطلب نوشته يا سؤال طرح كرده ام كه از طرف استادان محترم پاسخي به آن نداده اند. اشكالي ندارد.حتما حكمتي دارد. سن و سال انسان كه بالاتر برود مطمئنا در قضاوتهايش تأثير گذار خواهد بود. حال يك شعر ناب به شما هديه مي كنم كه با اوضاع و احوال اين روزهاي شما مناسبت دارد.
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان ترا که من هم برسم به آرزویی
به کسی جمال خود را ننموده ای وبینم
همه جا به هر زبانی بود از تو گفتگویی
همه خوشدل اینکه مطرب بزند به تار چنگی
من از آن خوشم که چنگی بزنم به تار مویی
چه شود که راه یابد سوی آب تشنه کامی
چه شود که کام جوید زلب تو کام جویی
شود اینکه از ترحم دمی ای سحاب رحمت
من خشک لب هم آخر زتو تر کنم گلویی
بشکست اگر دل من به فدای چشم مستت
سر خم می سلامت شکند اگر سبویی
همه موسم تفرج به چمن روند وصحرا
تو قدم به چشم من نه بنشین کنار جویی
پدرام جان دعا كنيم ساقي حثقيت ( استاد جليل زاده بزرگ، يارومه زمان ) سلامت باشند.باقي فداي يك تار موي ايشان . منو حلال كن و به بزرگي روحت ببخش اگر دخالت كردم. پاينده باشيد