• Create Account
Welcome To Body & Mind Training Institute Inc
   KUNG FU TO'A 
Learn Kung Fu TO'A from Master Mostafa Jalilzadeh
We Invite You to Participate in Our Weekly Talk Show
If you really WANT it, you have to LOVE it

 

You are here You are here: Forum
Guestِ, Welcome
Username Password: Remember me

TOPIC: سرود ها

باسخ‌به: سرود ها 10 years, 3 months ago #6666

همه عمر در پی آنی
که بدانی که بری یا که بمانی
همه سالهای جوانی به تباهی گذرانی
خویش را بفریبی که هیچ نیست
بجز جستن یک تکه ی نانی
همه این سر جهان را به تو گفتند
تو نخواهی که بدانی ،
راز را گشودند ، که تو آنی ، تو ندانی
گر نویسند خود ت راز جهانی ، تو نخوانی
همه عمرت زپی آدمی دیگر دوانی
و ز تنهایی خویش داد به عالم برسانی
عمر بر باد دهی
چشم بر ره یک معجزه از دست خداوند بمانی
...
به خود آی
...
که همه راز جهان جمع شده در خود و خویشت
تو ندانی
که خودت معجزه و راز نهانی
همه عشق جمع در آن ژرف وجودت
تو خود اینی ، همه آنی
تو همانی
تو خودت مزگت و میخانه به یکجا
تو همان عاشق و معشوق نهانی
تو خودت خانه ی اویی
گرچه دریا بجویی ، خودت آب روانی
و همان کاشف اسرار زمانی
...
به خود آی
...
گر تو این پند که شنیدی بجانت بخری
پرده ی دیده ی دل پاره کنی و بدری
هفت وادی وجودت رابا عشق
راه پیمایی و عاشق گذری
چشم سوم کمی باز کنی
خود با خود ، جستن درخویش آغاز کنی
می بینی که تنها نیستی ،
درد خود را تو خودت درمانی
...
به خود آی !
...
.
علی حجازی 1 بهمن 1392

مزگت = مسجد
شهر خالیست ز عشاق مگر کز طرفی
مردی از خویش برون آید و کاری بکند.

باسخ‌به: سرود ها 8 years, 6 months ago #10533

بو مفدس بیرلباس زیبادی خلعت دیر بیزه
بذل جان ائتمک توآعشقینده،راحت دیربیزه
کونگ فوتوآنون قهرمانلاری ائیله مزلر واهیمه
هرمصیبت گلسه توآدان اوتری راحت دیربیزه
تیرباران ائتسه دوشمن حقیدن اه ل چکمه ریک
جانیمیز وارتابدن ده ائیله روخ توآدن دفاع
رتبه ی عالی وئرن دین ودیانت دیربیزه
سربداران وارثی ایرانی قویماز خواراولا
اول ابراهیم میرزاییدن چون بیر امانت دیر بیزه
راهدانان،همراهان خوش مرام
برشما بابانگ "توآ"یم سلام
The following user(s) said Thank You: Mostafa Jalilzadeh

باسخ‌به: سرود ها 8 years, 5 months ago #10810

گر ز خودت دور شوی ، دور شوی ، وصله ناجور شوی

گر به خود آیی تو شبی شور شوی ، آن مه پر نور شوی

عشق شوی نیست شوی ، نیست شوی هست شوی

هیچ ننوشیده ، ندانی که چرا مست شوی

دانه بجویی به نوکت ، مرغ شوی

عشق تو را بال دهد ، چون پر سیمرغ شوی


(علی حجازی - جمعه 30 اکتبر 2015)
شهر خالیست ز عشاق مگر کز طرفی
مردی از خویش برون آید و کاری بکند.
The following user(s) said Thank You: Mostafa Jalilzadeh, حیدرپور, حامدعدالتي

باسخ‌به: سرود ها 7 years, 4 months ago #11004

سروده ای از یار دیرینه ام استاد حجازی را خدمتتون تقدیم می کنم :
:
ز خشم از این همه بیداد ، گره مشتم
از این نادانی مردم ، چه شرمگینم
سر افکنده از این پستی ،
نشست تن خیس بر پشتم
*
همه شیاد و گونا گون وچند رنگند
برای اندکی کالا پر از ترفند و نیرنگند
*
دروغ در شهر من آیین گشته است
همه ساکت نشسته دست بر دست
مدارا می کنند بر هر چه تردست
جوانمردی ز میهن رخت بر بست
*
همه خودبین به پیشینه سوارند
چه می بالند به چیزی که ندارند
همه شهزاده و شاهند به پندار
دریغ از شهریار در خوی و کردار
*
.دلم از این همه بیداد تنگ است
مرا با هر دروغ پرداز جنگ است
*
من و یاران سخت کوش و توانا
در این کانون مهر مهربان ها
خرد آیین کانون رسم ما هست
توآ ابزار رزم در دست ما هست
*
بر این آیین راستی پاسبانیم
پلیدی را ز خود ما می رهانیم
*
هر آنکس عاشق پرواز باشد
در کانون به رویش باز باشد
ولی تنها اگر جویای جا هست
ره یاران و من از او سوا هست
*
در این کانون که گرم است آتش داد
و ابراهیم به راستیش بار می داد
روان و تن بسازیم عارفانه
ره سیمرغ جوییم عاشقانه
(علی حجازی ، دی ماه 2016)
*
(پی نوشت : تن خیس واژه پارسی برای عرق کردن است )
شهر خالیست ز عشاق مگر کز طرفی
مردی از خویش برون آید و کاری بکند.
The following user(s) said Thank You: Mostafa Jalilzadeh, حامدعدالتي
Time to create page: 0.20 seconds